2014/06/30
از نمونه اختلافات زبان بدن ( بادی لنگوییج!)  با نسلی که فرزندم به آن تعلق دارد:

با انگشت سبابه ام در هوا دایره رسم می کنم و زیر لب می گویم به من زنگ بزن !
با تعجب نگاه می کند که چطور می شود انگشت را در هوا به شکل دایره چرخاند و به کسی تلفن کرد.
........... 
بیرون از ماشین مقابل پنجره‌ای که نشسته می ایستم و دستم را به حالت نیمه مشت، جوری که انگار دستگیره شیشه ماشین در دستم است، می چرخانم و منظورم این است که شیشه را پایین بکش.
مبهوت مرا نگاه می کند . انگشتش را روی دکمه اتومات پنجره می گذارد . شیشه بدون صدا و با سرعت یکنواخت و آرام می آید پایین. می پرسد : چی؟
..
2014/06/29
مزه چسب پشت تمبر!
..
2014/06/26
دخترک ۴ ساله ام امروز از فاصله ها شکایت کرد.
امروز در حالیکه مثل هر روز با معلم خداحافظی کرد و حتی بهش گفت سی یو تومورو و من خیال کردم اشک های معلمش را ندیده و شاد شدم از کودکی اش،  بعد از سکوتی سنگین گفت :
"همه می رن! همه!
من از فردا می دونم که دلم تنگ می شه."
و بعد دوباره سکوت کرد این بار با بغض!
..
بعد از ۱۸ سال حس غصه پایان سال تحصیلی را دوباره تجربه کردم.

 


2014/06/17
دلخوشی های کوچک زندگی،
خوبند. 
لازم اند.
اما به هیچ عنوان کافی نیستند!
آدم رو غمگین می کنند.
..