امروز هشتم فروردینه . این هشت روزه اینقدر برنامه غذایی عجیب و غریبی داشتیم که حالم داره از خودم و هر چی غذاست بهم میخوره !
در تعجبم که این عربا چطوری سیصد و شصت و پنج روز سال اینجوری غذا میخورن و هیچ مرگشون هم نمیشه ؟ همش گوشت و مرغ و کباب و شیشلیک با یک عالمه نون و حمص و زیتون و سبزیجات تازه و کوکتل میوه ودسرهای سوپر شیرین و چرب و ........
از فردا میریم سراغ غذاهای خودمون . سبزیجات خام و نیم پز و سبک . به به . آب دهنم راه افتاد .
اینقدر این شبا به خاطر سنگینی معده خوابهای عجیب و غریب دیدم که کف کردم . البته بعضی هاشون خیلی بامزه بودن !!!!!!!
بهترین غذا ها رو تو هندوستان خوردم . هشتاد درصد غذاها گیاهی بود که احساس انسانیت به آدم دست میداد . حتی مکدونالد هم غذایی که توش گوشت قرمز داشته باشه نداشت . فقط مرغ و ماهی و سبزیجات . منوی چیکن ماهاراجه خیلی جالب بود . ساندویچ مرغ بود با کاری فراوون و ادویه های هندی . من که از مکدونالد متنفرم سه دفعه از این چیکن ماهاراجه خوردم چون هیچ جای دیگه دنیا گیر نمیاد
.
یک چیزی که راجع به هند یادم رفته بگم این بود که هر کس هر جا دلش می خواست قضای حاجت میکرد . هیچ مرزی برای این کار وجود نداشت . هر دیواری قابلیت اینو داشت که بهش .... شید ! البته همه این کارا مخصوص آقایون بود . زنی رو ندیدم که در ملا عام جیش کنه . حتی یک بار چند تا توالت تو خیابون دیدم که هیچ دری نداشت یعنی فقط توالت های سرپایی برای آقایون بود که با دهان همیشه باز از مردم خواهش میکرد به جای دیوار از این نقاط خاص استفاده کنند اما مگه ممکنه با چند تا توالت بدون در و سقف این همه جمعیت رو سرویس داد ؟؟؟؟؟
فیلم
" بچه های روسپی سرا " رو برای دومین بار و با فاصله یک و نیم ماه دیدم و بیشتر از بار قبل ازش لذت بردم . ار انتخاب موزیک فیلم خیلی خوشم میاد . صحنه رقص دخترها در اتوبوس رو خیلی دوست دارم . صدای موزیک با صدای بوق ماشین ها قاطی میشود .خیلی احساس واقعی و قابل لمسیه . شادی و شعفی که این بچه ها با یک اتفاق ساده مثل دیدن دریا احساس میکنند فوق العادست . بعضی از آدما با هزاران هزار امکانات و ثروت هرگز این مقدار از خوشی و شعف رو تجربه نمی کنند . چه بد !!!!