2005/06/28
وقتی یک مدت زیادی برای یک چیزی وقت میگذارم احساس دلبستگی میکنم .
وقتی کار تموم میشه دلم براش تنگ میشه .
مخصوصا اگه اون کار ، یک کار گروهی باشه . دیگه نگو . اون موقع ، هم دلم برای کار تنگ میشه و هم برای آدمای اون کار . خیلی احساس عجیبیه . احساس میکنم از تو خالی میشم . احساس میکنم یک چیزی گم کرده ام . بیخودی دلم میگیره . مثل اینکه یک عزیزی رو از دست دادی و از این به بعد فقط میتونی با خاطراتش زندگی کنی .
شب آخر سفر همیشه اینطوره . شب آخر کنسرتهامون همیشه شب غم انگیزیه .وقتی از سفرهای طولانی گروهی برمیگردم همیشه احساس غم میکنم . چند روزی طول میکشه تا خودمو دوباره پیدا کنم .
چند نفر آدم یک مسیر رو انتخاب میکنن که با هم برن با یک هدف مشخص . وقتی برنامه تموم میشه همه باید برگردن به وضعیت قبلی و تحمل جدایی ناگهانی ، اولش مثل شوکه . ولی ناممکن نیست .

امشب یکی ازاون شبهاست . یکی از اون آخرین شبهایی که احساس میکنم یک چیزی گم کردم.
چه زود همه چیز میگذره !!!!!!!!!!!!!