2005/08/19

یک پسر کشمیری که در دبی کار میکنه ( از همونایی که گفتم تو یک اتاق با چند نفر همخونه میشن که پول کمتری بپردازن ) برای من و پژمان از کشورش سوغات آورده . خودش که نرفته کشورش . به یکی از هم شهری هاش گفته که برای ما بیاره .
یک قواره پارچه آبی آسمانی برای پژمان که باهاش یک بلوز و شلوار مدل پاکستانی بدوزه و برای من هم یک قواره پارچه سفید با نقش و نگار بنفش که یک شال هم از همون رنگ داره .
میخواد من و پژمان رو ببره پیش یک خیاط خوب پاکستانی که خودش میشناسه تا ما لباسامونو بدوزیم .
خیلی جالبه .
من خیلی دوست دارم .