تو ۸ روز گذشته دسترسی درست و حسابی به اينترنت نداشتم . سفر عجب داستان جالبيه . هر چی بيشتر تجربه اش ميکنم بيشتر لذت ميبرم و برام جالب تر ميشه .
از خونه هاتون بيايين بيرون . برين دنيا رو ببينين . ول کنين اين خونه زندگی رو . به خدا جاهای ديگه دنيا خبرای ديگه ای هم هست جالبتر از خونه و محل کارتون .
يک سفر ۸ روزه به سرزمين عجايب ( به قول بابا ) حسابی از دنيای اينترنت دورم کرده بود . حيفم می اومد اونجا وقتمو برای اينترنت و وبلاگ صرف کنم . خيلی چيزهای جالبتر وجود داشت . اينقدر چيز برای تعريف کردن دارم که الان قاطی کردم .
چند تا مطلب تو سفر نوشتم که وقت نکردم آپلود کنم . امروز فقط افتادم به وبلاگخونی . عقب افتاده بودم . چند تا
عکس تو فليکر آپلود کردم . وبلاگ
مانا و
پژمان هم مطمئنم اين روزا راجع به سفرمون به هند خواهد بود .
خدايا اينقدر کار دارم که نگو . هنوز چمدونامونو باز نکردم .
...................................................
اين مطلبو همون روز اول تو هواپيما نوشتم .
۱۳ آبان ۱۳۸۴
دارم میسوزم . نترسین آتیش نگرفتم . غذا خوردم . در بدو ورود خوب پذیرایی شدیم . همه مسافرهای هواپیما به جز ما و ۴ نفر دیگه هندی هستن . یک فیلم هندی برامون گذاشتن که سرمون گرم شه . پروازمون ۲ ساعت و نیم طول خواهد کشید ولی من موندم این فیلمه تو این ۲ ساعت و نیم به کجا میخواد برسه . شاید بقیه اش رو موقع برگشتن برامون بگذارن .مگه فیلم هندی زیر۳ ساعت هم وجود داره؟؟؟؟؟؟؟
یک موزیک خوب به گوشم ، یارم در کنارم ، شکمم سیر ، در راه سرزمین خیال انگیز ، ساعت ۲ و ۴۵ دقیقه بامداد . از این بهتر نمی شه .
مهماندارها لباسهای رنگارنگ و زیبایی پوشیده اند . خلاصه که همه چیز جدیده . امیدوارم مسئله مهمی که یک خرده ذهنم رو مشغول کرده به خوبی و خوشی حل شه . منظورم مستراحه . این دبی اینقدر تمیزه که بدعادت شدیم . مطمئن هستم به خوبی دبی نیست فقط امیدوارم در خلاها آب یافت شود اگرهم نشد دست به دامن کلوخ میشویم .