2005/11/27
زلزله
وقتی که بدشانسی بياد عطسه و گوز قاطی مياد
امروز صبح مانا رفت سفر و فعلا برای مدتی روزها تنهايم .
از هفته پيش به ما خبر دادند که امروز برقمون از ساعت ۹ صبح تا ۱ و نيم قطع خواهد بود برای تعميرات ساليانه . خوشبختانه هوا اينقدر خوب شده که محتاج کولر نباشيم .
بدشانسی به اين ميگن که درست در هفته مقابله با زلزله ، زلزله بياد . ساعت درست ۲ و ۲۵ دقيقه بعداز ظهر بود که ديدم تمام تابلو های روی ديوار دارن قر ميدن . خيلی طولانی بود . انگار قصد نداشت تموم بشه . حالت چرخشی داشت . البته مطمئن هستم که بلندی ساختمونمون در شدت زلزله بی تاثير نبود . مسلما اونايی که طبقات پايين تر هستند کمتر احساس لرزش کردند . اين هم از مضرات طبقات بالا !!!!!
راستش يک خرده ترسيده بودم و سريع فقط رفتم سراغ موبايلم .
..........................................
اين عربها خيلی ترسو هستند . دو ساعت بعد که داشتم ميرفتم بيرون ديدم که اين همسايه های لوسمون همه تو خيابون واستادن . راديو هم مدام راجع به زلزله صحبت می کرد و مردم رو به آرامش دعوت ميکرد و ميگفت که جای نگرانی نيست ولی اين عربهای ترسو که من ديدم تا يک هفته برنميگردن سر خونه و زندگيشون . ای جون عزيزها !!!!! اينا اگه تو کشورشون جنگ بشه چه خاکی ميخوان تو سرشون کنند ؟ نديد بديدها !!!!
زلزله مربوط به سواحل جنوب غربی ايران بوده يعنی بندرعباس و قشم . اينجا واقعا خيلی خطرناک نبود . نگران نباشيد .