2005/12/07
قربانی

امروز هر چقدر سعی ميکنم نمی تونم خوشحال باشم . دلم ميخواد فقط بخوابم و به هيچ چيز فکر نکنم . خواب ديدم هواپيماهايی از بالای سرمون رد شدند با صدايی وحشتناک . به بيرون نگاه کردم و ديدم دورترها آتشی به پاست و .... من فقط به فکر نجات نزديکانم !!!!
چقدر ناراحت کننده ست که حتی اکسيژنی برای نفس کشيدن نيست . هيچ کنايه و ايهامی در ميان نيست . به راستی اکسيژنی نيست . ۲ روز تعطيلی برای ساکت کردن مردم خوب است . کمتر با هم راجع به اتفاق افتاده حرف خواهند زد و همه چيزمثل هميشه به آرامی فراموش خواهد شد .
چقدر حرف مفت شنيدن ؟ روی هر چی ميخوان ماست بمالن يک کلمه شهيد هم اضافه می کنند . کدوم شهيد ؟ قربانی کلمه بهتری نيست ؟ قربانی کثافت کاری يک عده جنايتکار . تمام هواپيماهای ايران رو بايد ريخت تو زباله دونی .
يک عده آدم بيگناه برای حفظ شغل و انجام وظيفه به سفر ميرفتند و قطعا دلشون نمی خواست به اين شکل بميرند . چرا با اينکه ميدونستند هواپيما نقص فنی داره پرواز کردند ؟ چرا برای هيچ کس مهم نبود ؟ چرا اينقدر گه کاری تو اين مملکت ميشه ؟ واقعا انگار اين سرزمين بدبخت و بيچاره ما جادو شده . انقدر روی خوشی رو نديده داره از ياد ميبره که چه بود و چه شد !!!!!!
اولين بار نيست که از اين اتفاقات شوم و نحس در ايران داشتيم ولی از صميم قلب آرزو ميکنم آخريش باشه .


يکی از چيزهايی که واقعا آزارم ميده اينه که در لحظات آخر زندگی چه کردند ؟ چه گفتند ؟ چه ديدند ؟ به چی فکر کردند و.....
جالبه که بدونيد امروز روز هواپيمايی هم هست . چه افتخاری نصيب هواپيمايی کشورمون شد .
اينجا ، اينجا و اينجا رو ببينيد .