2006/01/27
پنیر
اين مامان زرنگ قبول شد و بچه داری يک هفته ای من به پايان رسيد . تازه امشب قراره بريم رستوران و شيرينی قبولی بخوريم .
................................................................
به خدا من اصلا دلم نمی خواد ايرانی ها رو مسخره کنم ولی اينقدر گاف ميدن که ديگه آدمو مجبور می کنن . اين هم که ميگم مسخره کردن نيست فقط بی توجهی و شايد هم يک خرده بيسواديشون باشه که کار دستشون ميده و البته از انرژی زيادی که برای ديد زدن پر و پاچه خانمها خرج ميکنند نبايد غافل شيم . اگه سرشون به کار خودشون باشه و يک کم از هوششون استفاده کنند به خدا خيلی خوب ميشه .
ديشب که رفته بوديم خريد باز يک صحنه خنده دار ديديم . ۳ تا آقای ايرونی قصد داشتن پنير بخرند که لابد تو هتلشون نون و پنير بخورن و خرج سفر رو کاهش بدن که البته خيلی هم خوبه مخصوصا که با شرابی که از free shop خريداری شده همراه شود .
يک يخچال ۱۵ متر در يک و نيم متری فقط مخصوص پنير هست که هر کوفتی توش پيدا ميشه . از پنير شير گاو تا پنير شير مرغ . اين ۳ تا آقا اولين پنيری که ديدند ـــ که اتفاقا قيمتش خيلی ارزون شده بود ـــ رو به خاطر قيمتش انتخاب کردند غافل از اينکه يکی از پنيرهای بوگندو و عجيب و غريب فرانسوی رو انتخاب کردند . از تصور قيافشون وقتی که تو هتل با بوی گند پنير مواجه ميشن و احتمالا همشو می اندازن سطل آشغال ، خيلی خندم ميگرفت . دلم نمی خواست راهنماييشون کنم ، اولا که به من ربطی نداشت ، دوما که به من ربطی نداشت . دفعه ديگه حواسشونو جمع ميکنن .