در چهارچوب توالت ایستاده و از خدا می خواهد که دست از سرش بردارم تا بتواند به قضای حاجتش رسیدگی کند اما یک عالمه سوال دارم ازش .
به نظر تو وبلاگ نوشتن کارقابل قبولیه به عنوان یک کار در زندگی ؟ وبلاگ خوندن چی ؟
به نظر تو تماشای عکسهای با ارزش ، کاره ؟
به نظر تو پیانو زدن و کتاب خوندن ، شغله ؟
به نظر توعکس گرفتن کار مفیدیه ؟
به نظر تو ......................
.
.
.
.
به نظر تو وقتی یک نفر ازم میپرسه تو از صبح تا شب چه کارا میکنی ، میتونم بگم من کتاب می خونم ، موسیقی گوش می کنم ، وبلاگ میخونم ، وبلاگم رو آپدیت میکنم ( چون اتفاقا چند وقتیه خواننده های وبلاگم زیاد شدن و احساس مسوولیت می کنم ) ، عکس تماشا میکنم ، گاهی عکس هم میگیرم و آپلود میکنم تا بقیه هم ببینند ، پیانو میزنم و با هر قطعه جدید که تمرین میکنم احساس میکنم دارم رشد میکنم ، آشپزی رو هم دوست دارم و ازش لذت می برم برای همین وقتی آشپزی میکنم احساس میکنم دارم یک اثر هنری خلق میکنم و این خوشحالم میکنه ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چند بار تا حالا این جوابها رو به چند نفر داده ام و همه با نگاه پرسشگرشون ازم پرسیدند که منظورمون اینا نبود . منظورمون این بود که چه کار مفیدی تو زندگی روزمره ات انجام میدی !!!!!!!!!!!!!!
یعنی اگر میگفتم میرم سر کار ، خوب بود ؟ دیگه مهم نبود که من سر کار چه میکنم ؟ همین که آدم بره سر کار یعنی مفیده . چون پول در میاره . آره ؟ تو هم همینطور فکر میکنی ؟
حالا اگه بگم من ازساعت نه صبح تا شش بعدازظهر کتاب می خونم و پیانو تمرین میکنم و آشپزی و عکاسی و ...... و بابت این کارها روزی پنجاه هزار تومان حقوق میگیرم ، چی میشه ؟ مطمئنم که نگاه های پرسشگر تبدیل میشه به نگا های حسرت بار . تو دلشون میگن خوش به حالش . ای کاش ما هم جای این بودیم و میتونستیم این کارهای لذتبخش رو انجام بدیم . همه این کارها خیلی جدی میشن و مهم . دیگه کارهای بیخودی نیستن .
موافقی ؟ با توام !!!! حرف بزن دیگه . درست میگم یا باز دارم چرت و پرت میگم ؟ هان ؟ چی ؟
باز من اومدم حرف جدی بزنم تو جیشت گرفت ؟
زود بیا . من هنوز یک عالمه سوال بی جواب دارم !!؟؟!!؟؟!!
چون باید هر روز به ساز یکی رقصید
!!
http://azadkooh.blogspot.com/2006/05/blog-post.html