چقدر بوی دماغ سوخته میاد . اول از همه دماغ خودم . من میدونم که ما ایرانی های عزیزهیچ استعدادی در کارهای گروهی نداریم ولی خب چه میشه کرد . دلم میخواست ایران برنده میشد . نیمه اول خیلی حال کردیم . برای اولین بار بود تماشای فوتبال رو به صورت دسته جمعی تجربه میکردم . خیلی جالب بود خوشبختانه محیط خیلی خوبی بود و همه چیز به خوبی و خوشی گذشت غیر از اون قسمت آخرش که می خواستن تو شلوغ پلوغی کلی ازمون بیشتر پول بگیرند و ما مچشونو گرفتیم .
بعد از گل اول ایران ، آنچنان جیغ و دادی به پا شد که نگو و نپرس . من که خیلی جیغ زدم . یک لحظه احساس کردم الان گوشهام کر میشن ، اما نشد . من خیلی اهل فوتبال نیستم ولی اگه بشینم و تماشا کنم از جونم مایه میگذارم و هر اتفاقی ممکنه برام بیافته . حتما هم بعد از نیمه اول یک نفر به من یادآوری کنه که دروازه ها عوض شده وگرنه من تا همچنان امیدوارم توپ بره تو همون دروازه اولی !!!!
بعد از تموم شدن بازی نفس هیچکس در نمی اومد . همه با لب و لوچه آویزون راه افتادند و رفتند خونه هاشون . ما هم اومدیم خونمون .
چه حیف . دلم میخواست کلی خوشحالی کنم .
susan