دیشب یک خوابی دیدم . این ذهن پیچیده انسان چه چیزایی رو تو خودش جا میده !!!
خواب دندونپزشک کودکیمو دیدم . آخه یک خانم دکتری بود در مشهد به نام " مهناز شاهین فر " که دندون
پزشک متخصص کودکان بود . یک مطبی داشت خیلی خوشگل . اگه دیروز می خواستم راجع به مطبش بگم فقط چند تا نکته یادم می اومد ولی دیشب تو خوابم سفر کردم به اون مطب و تمام جزییاتشو دیدم . تمام کف این مطب با موکت های گوشتی رنگارنگ پوشیده شده بود . میز و صندلی های کوچولو برای مریض ها که همه بچه بودند با یک عالمه کاغذ و مدل نقاشی و ماژیک و مداد رنگی و خمیر بازی و کاغذ رنگی و خلاصه هر چیزی که دل یک بچه رو آب میکنه اونجا بود . صورت این خانم دکتر رو به روشنی دیدم . یونیت دندونپزشکیش کوچولو بود اندازه مریض ها . وقتی کارش تموم میشد برای بچه ها یک دونه بادکنک با اون پمپ هوایی که داشت باد میکرد و با همون بادکنک تمام درد و رنج عالم رو از ذهن بچه ها پاک میکرد . دیشب خواب دیدم که رفتم اونجا و کلی ذوق کرده ام که دوباره اینجام بعد از بیشتر از بیست سال . سیم های دندونم رو چک کرد . روی صندلی جا نمی شدم که بشینم . حتی قیافه خانم منشی و دستیار خانم دکتر رو هم تو خواب دیدم . خیلی جالبه . نه ؟
فکر کنم تمام این خوابها رو برای این دیدم که دیشب از شدت خواب مسواک نزدم و عذاب وجدانم منو برد پیش اولین دندونپزشک زندگیم.