یکی از کارهای خیلی خیلی سخت دنیا اینه که یک کوپن خرید داشته باشی و ندونی باهاش چی بخری . مخصوصا اگه تنبل هم باشی و خریدت رو بذاری برای روز آخر اعتبار کوپن و باز مخصوصا که خسیس هم باشی و نه دلت بیاد کوپن رو بدی به کسی و نه دلت بیاد که باطل بشه !!!! خب . همه این شرایط رو با هم من داشتم . یک کوپن سی درهمی برای کتاب و یک کوپن پنجاه درهمی برای یک مجموعه از وسایل خونه و لباس و کفش و لوازم آرایش و خلاصه همه چی . به نظر خیلی کار آسونیه که آدم از تو این همه انتخاب یک چیزی بخره دیگه ولی من و مانا دیوونه شدیم تا تونستیم این کوپن ها رو به بهترین شکل ممکن خرج کنیم اون هم درست چند دقیقه قبل از باطل شدنشون . وقتی کوپنی در کار نیست کلی چیز هست که دلم میخواد بخرم ولی وقتی مجبورم یک چیزی بخرم، خرید کردنم نمیاد .
یاد یکی از قسمتهای سریال " خانه سبز " افتاده بودم که یک نفر به ساکنان خونه یک پول زیاد داد و یک روز هم بهشون وقت داد تا این پول رو خرج کنن اما اونا آخر شب خسته و کوفته و دست از پا درازتر برگشتند خونه . پول خرج کردن هم درست عین پول درآوردن عرضه میخواد . همینجوری الکی که نیست .