2006/08/02
کامکارها
کسی میتونه قد و اندازه خدمتی که خانواده کامکارها در حق موسیقی کردستان کرده اند رو مشخص کنه ؟ این خانواده بزرگ و عیالوار کامکارها موسیقی فولکلور کردستان که فقط کردها ازش لذت میبردند ( به خاطر زبان و اشعار کردی ) رو به تمام دنیا معرفی کردند به یک شکل کاملا امروزی . یعنی ملودی ها و ترانه های اصیل کردی که خیلی هم زیبا هستند اما غیر کردها از فهم اشعارش عاجز بودند رو به شکلی درآوردند که زبان اشعار مانعی برای شنیدن این ترانه ها ایجاد نمی کنه چون تنظیم ها و اجراها به قدری پیشرفت کرده که دیگه حتی بدون درک شعر هم کلی باهاش میشه حال کرد . یادم میاد سال شصت و نه اولین کنسرت گروه کامکارها در تالار وحدت اجرا شد . اون موقع ما هنوز مشهد زندگی میکردیم اما بابام یکی از شبهای کنسرت تهران بود و رفته بود کنسرت . وقتی بروشور کنسرت رو برام آورد مشهد داشتم از خوشی بال در می آوردم . اون موقع ها در ایام شیفتگی به سر می بردم . به قیافه این هفت برادر و یک خواهر نگاه میکردم و تو دلم هزار تا آرزو داشتم . از اون روز به بعد این خانواده کلی خاطره ساز بودند برای من . چه خاطرات و داستانهایی از کنسرتها و مهمونی ها و دانشگاه و آموزشگاه موسیقی کامکارها دارم که نگفتنی ست . همیشه کارهاشونو دنبال میکنم و برام جالبه که هنوز متوقف نشده اند ( مثل خیلی از گروه ها و موزیسین ها ) . باور دارم که یکی از دلایل موفقیت و محبوبیت این گروه شخصیتهای بارز و دوست داشتنی اردشیر ، ارسلان ، ارژنگ ، پشنگ ، بیژن و هوشنگ کامکاره . حالا که گروه کامکارها روز به روز بزرگتر میشه و نسل جدید این خانواده هم دارن به این جمع اضافه میشن امیدوارم همه چیز به خوبی گذشته پیش بره . اولین عضو خارجی که به این گروه اضافه شد " امید لطفی " فرزند مشترک " قشنگ کامکار " و " محمد رضا لطفی " بود که خیلی دوام نیاورد و از ایران رفت .
چهار سال با هوشنگ کامکار در دانشگاه هنر ( به عنوان مدیر گروه موسیقی ) ایام خوبی بود . چند واحد درسی هم با هوشنگ کامکار داشتیم که از خاطره انگیزترین واحدهای دوران دانشگاه بود . باید اعتراف کنم آقای کامکار من و دوستام چند بار سر امتحاناتی که با شما داشتیم تقلب کردیم اما شما متوجه نشدین . باید اعتراف کنم چند تا از تکیه کلام های شما رو همیشه استفاده میکردیم . اون روزی که به بهانه ازدواج یکی از بچه ها کلاس شما رو تعطیل کردیم ، همش نقشه بود . ما فهمیدیم که شما ناراحت شدین اما هیچی نگفتین برای همین هم هدیه ای که از طرف کلاس برای عروس و داماد تهیه کرده بودیم رو دادیم به شما و ازتون خواستیم شما این هدیه رو به عروس و داماد بدین و شما خوشحال شدید . اون عکس دسته جمعی که اونروز گرفتیم رو یادتونه ؟ شما گفتین که دوست دارین عکس رو داشته باشین و من براتون چاپ کردم . داریدش هنوز ؟ راستی شنیدم کسالت دارید این روزها . امیدوارم که بلا دور باشد و باز هم شما رو ببینم .
5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
چه با مزه !!!!!!!منم کامکارها رو خیلی دوست دارم اما نمیدونستم قشنگ کامکار همسر محمد رضا لطفبه !

Blogger pirooz said...
میدونم که برات افتخار بزرگیه که وبلاگ منو تو لینکهات بذاری ولی اگه دست و پاتو گم نمیکنی بهت این اجازه رو میدم.

Blogger pirooz said...
راستی منم هم کامکارها رو دوست دارم هم لطفی رو، اما فکر نمیکردم یه تنبک نواز و یه پیانیست به این معروفی با هم ازدواج کرده باشن.

Blogger pirooz said...
مسخره کردن کار بدیه پسره ی بی تربیت. به کامنت مردم چیکار داری؟

Blogger niki said...
افتخار لینک دادن به وبلاگ تمام آبی شما چند روزی هست نصیب اینجانب و خانواده عزیز شده .