2006/08/04
در جستجوی کار
من شدم درست حکایت اون اسبه که تلفن میزنه به سیرک و تقاضای کار میکنه !!!! رییس سیرک ازش میپرسه بلدی از حلقه آتیش بپری ؟
میگه : نه .
میپرسه : بلدی رو دو تا پات راه بری ؟
میگه : نه .
میپرسه : پس چه کار بلدی بکنه ؟
اسبه میگه : خب خره ، ده دقیقه ست دارم باهات تلفنی حرف میزنم دیگه !!!!!
کار پیدا کردن من هم چنین حکایتی داره .
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
وای نیکی یکیش هم تو ابوظبی مال بود که من مشتریش بودم.وای خیلی خوشمزه ست.مخصوصا پپرنیش.من هنوزم غیر از یه جا پپرونی به این خوشمزگی اینجا نخوردم.البته دلیلش هم اینه که پپرونی های اینجا گوشت خوکه.البته من مشکلی با گوشت خوک ندارم ولی مزه اون جا رو بیشتر دوست دارم.یه غذای دیگه ش هم که خیلی به من میچسبید چیکن پاستاش بود که به به.خلاصه هر وقت رفتی جای من رو خالی کن که خیلی کیف داره.هر سری که میام وبلاگت رو چک میکنم واسم کلی خاطره زنده میکنی.چیزتایی که یواش یواش داره از ذهنم پاک میشه.

Anonymous Anonymous said...
نیکی جون به نظرم از نوشته هات حدس میزنم که هنر احتمالا موسیقی خونده باشی. حالا سوالم اینه که تو دبی میخوای تو رسته خودت کار کنی ؟ اگه اینطوره که باید یه کم مشکل باشه .

Blogger niki said...
بیشتر از یک کم مشکله . اینجا هنوز جای کار فرهنگی نیست .