ای بابا . چه خبر شده ؟ چرا همتون با وبلاگهاتون قهر کردین ؟
دیروز ما شش ساعت برق نداشتیم . هر بار که بعد از مدتها برق قطع میشه بیشتر میفهمم که چقدر زندگیمون وابسته به برقه و چقدر خدا بیامرزی نثار روح پر فتوح جناب ادیسون میکنم . کولر ( که اینجا از نون شب هم واجب تره ) یخچال ، تلویزیون ، کامپیوتر ( باتری هم که باشه مودم قطع میشه و اینترنت نداریم ) و حتی پیانومون هم به برق وابسته ست ( از اشکالات پیانوی دیجیتال ). خیلی مسخره ست . تلفنمون هم بی سیمه و اون هم قطع شده بود . از شانس من موبایلم هم شارژ نداشت و برق هم که نبود تا شارژش کنم . خلاصه اوضاعی بود برای خودش . فقط میشد کتاب خوند که اونم اینقدر هوا گرم بود عملا میسر نبود . تصمیم گرفتم یک کاری بکنم که مدتها بود می خواستم انجام بدم ولی حوصله شو نداشتم . بهترین فرصت بود برای لکه گیری دیوارها . یک دستمال برداشتم و تمام لکه های دیوارها رو پاک کردم و یک دوش گرفتم و با مانا از خونه فرار کردیم . شانس آوردیم که ماشین دست ما بود . دیگه هوا هم تاریک شده بود اگه خونه میموندیم باید شمع روشن میکردیم و حتما خونمون شبیه کوره آدم سوزی میشد .
بالاخره در کشورها و شهرهای پرآوازه هم ازین اتفاقات میافته دیگه . سخت نگیرین . اینجا هم بععععععععله .
شما دوبی زندگی می کنید؟؟؟ خوش به حالتون من عاشق دوبی هستم.