2006/09/01
کارخونه جوجه کشی

خب از مزایای سریال های پربیننده اینه که لا به لاش میشه هر چیزی رو به خورد مردم داد دیگه . اینقدر ناشیانه اینکار رو انجام میدن که آدم مشکوک میشه .
امشب تو سوپر مارکت یک زن عرب رو دیدم که هاج و واج واستاده بود جلوی قفسه کاندوم ها که اتفاقا خیلی هم کامل و متنوع بود و داشت با تعجب نگاه میکرد . وقتی شوهرش رسید زنه ازش پرسید : " اینا چیه ؟ " و شوهره خیلی سریع گفت : " هیچی . بیا بریم " از زنه اصرار و از مرده انکار . دور و برشون هم سه چهار تا بچه قد و نیم قد بود .
پر واضح بود که مرده نمی خواست همسرش از وجود پدیده ای به نام کاندوم مطلع شود چون در اونصورت در کارخونه جوجه کشی رو باید تخته میکردند .
البته شاید هم زنه اسم کاندوم رو شنیده بوده ولی ندیده بوده . من خودم اولین بار که تو یک دارو خونه بسته بندی کاندوم دیدم فکر کردم آدامسه . خب من خیلی دیر نفهمیدم ولی بعد ازچهارتا بچه آدم خیلی دلش میسوزه که هنوز هم میخوان سرش کلاه بگذارن . زن بی نوا .
1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
دوست عزیز به نظر من، همش دنبال ایراد از دیگرانی و وقتی صحبت از خودت می کنی بسیار مثبت اندیش می شنی، البته ببخشید اگر اینطور نوشتم، این نظرم بود