باز هم بوی رنگ میاد تو خونمون . باز من افتادم به جون در و دیوار . دیگه مطمئنم وقتی بخواهیم ازین خونه بریم به اندازه قیمت خونه ازمون خسارت میگیرن اما خب بالاخره این سالهای عمرمون رو که تو این خونه داریم میگذرونیم باید لذت ببریم دیگه . نمی شه که همه عمر به انتظار بگذرونیم .
گاز رو روشن کردم تا برای خودم یک چای دبش دم کنم . بوی رنگ خونه با بوی آتیش قاطی شد . رفتم تو بچگیم . بخاری نفتی . زمستون . سرما . حیاط . شبهای سوت و کور و مرده مشهد . مامان . بابا . من بچه یکی یه دونه مامان و بابام . مانا کیه ؟ هنوز به دنیا نیومده . نمی شناسمش . سردم شد . زمستون کی میاد ؟ بابا من دلم برای چهار فصل تنگ شده . دلم میخواد پوست پرتقال بگذارم روی بخاری کلاسمون تا بوش تو کلاس بپیچه . حالا میگی من چکار کنم ؟
حتی دلت از دیدن لباس های بافتنی می گیره
اتاق را چه رنگی کردی خانم خوش سلیقه. عکسشو بزار که من کشته مرده عکساتو تزئین خونت شدم
قطره
در مورد پست قبلتم راست میگی آرایشگاه خیلی گرون بود اونجا.منم فقط موهامو میرفتم کراون پلازا کوتاه میکردم که هر سری هم صد درهم ناقابل ازم میگرفت.ولی هیچ وقت واسه ابرو و رنگ مو و این حرفا نرفتم سراغشون.هر سری که میرفتم ایران اولین کاری که میکردم ابروهای کج و کوله مو میبردم آرایشگاه که صافش کنه.