2006/09/24
بخاری نفتی
باز هم بوی رنگ میاد تو خونمون . باز من افتادم به جون در و دیوار . دیگه مطمئنم وقتی بخواهیم ازین خونه بریم به اندازه قیمت خونه ازمون خسارت میگیرن اما خب بالاخره این سالهای عمرمون رو که تو این خونه داریم میگذرونیم باید لذت ببریم دیگه . نمی شه که همه عمر به انتظار بگذرونیم .
گاز رو روشن کردم تا برای خودم یک چای دبش دم کنم . بوی رنگ خونه با بوی آتیش قاطی شد . رفتم تو بچگیم . بخاری نفتی . زمستون . سرما . حیاط . شبهای سوت و کور و مرده مشهد . مامان . بابا . من بچه یکی یه دونه مامان و بابام . مانا کیه ؟ هنوز به دنیا نیومده . نمی شناسمش . سردم شد . زمستون کی میاد ؟ بابا من دلم برای چهار فصل تنگ شده . دلم میخواد پوست پرتقال بگذارم روی بخاری کلاسمون تا بوش تو کلاس بپیچه . حالا میگی من چکار کنم ؟
7 Comments:
Anonymous Anonymous said...
آخ گفتی نیکی جان. من هم عاشق اینم که یک دل سیر به دیوارهای بد رنگ این خانه صفایی بدهم و خدمت این موکت زوار در رفته برسم. ولی خوب راستش با این قیمتهای نجومی بیشتر از خودمان صاحبخانمان خوش به خالش می شود. منتظرم صاحب یک 4 دیواری کوچک از خودمان بشویم و من با آن عشق کنم .

Anonymous Anonymous said...
نیکی جون اگر بیایی کانادا زندگی کنی از یاد اوری خاطرات برف و سرما و غیره بیزار می شی
حتی دلت از دیدن لباس های بافتنی می گیره

Blogger سمیرا said...
korsi ro nagoftia.shoma korsi nemizashtin?albate ma khodemoon nadashtim ama dai pedaram dashtan .man asheghe in boodam ke beram oonja zire korsi

Anonymous Anonymous said...
خوب ایندفعه که مامانت اومدن دوبی، بگو یه چراغ سه فیتیه برات بیارن با یک کیلو پرتقال. اینطوری همه چی حل میشه.

Anonymous Anonymous said...
man az saat e 1 (alan saat 3 hastesh) daram webloget ro mikhounam, asheghesh shodam,kheyli khoshgele...tabrik migam...

Anonymous Anonymous said...
نیکی جون
اتاق را چه رنگی کردی خانم خوش سلیقه. عکسشو بزار که من کشته مرده عکساتو تزئین خونت شدم

قطره

Anonymous Anonymous said...
وقتی مادر بزرگم که اصفهان بود فوت کرد مامانم یه کرسی برقی از تو انبارش پیدا کرد و با خودش آورد تهران.این اواخر زمستونا تو اطاق تلویزیون کرسی میذاشتیم.آی میچسبید.مخصوصا تو خونه ما که دوست داشتیم یه کوچولو خنک باشه ولی لباس بیشتر بپوشیم.من از هوای گرم تنفس کردن بیزارم.دوست دارو نفسم خنک باشه.کورسی همینش خوبه که خونه خنکه ولی زیر کرسی که میری پاهات و بدنت داغ میشه.ووی دلم خواست.
در مورد پست قبلتم راست میگی آرایشگاه خیلی گرون بود اونجا.منم فقط موهامو میرفتم کراون پلازا کوتاه میکردم که هر سری هم صد درهم ناقابل ازم میگرفت.ولی هیچ وقت واسه ابرو و رنگ مو و این حرفا نرفتم سراغشون.هر سری که میرفتم ایران اولین کاری که میکردم ابروهای کج و کوله مو میبردم آرایشگاه که صافش کنه.