خیالمون دیگه راحت شد .
مانا به سلامتی رسیده به مقصد . از پاریس قطار گرفت و رفت استراسبورگ پیش یکی از دوستامون . از لحظه ای که از خونه دراومدیم و رفتیم فرودگاه تا موقعی که رسید به خونه دوستمون دقیقا بیست و سه ساعت طول کشید . خوبه حالا اروپا کنار گوشمونه اگه میخواست بره آمریکا چی میشد ؟
امروزهم شماره تلفن موبایلشو بهمون داد و دیگه راحت تر شدیم . از این به بعد دیگه کار من چیه ؟ اگه گفتین ؟ خب معلومه دیگه . برنامه ریزی برای سفر به فرانسه . خب آخه من فقط همین یک خواهر رو دارم . دلم تنگ میشه دیگه . دست من نیست که . دله دیگه . نباید به شش ماه برسه . چون می ترسم از دلتنگی بمیرم و چون می دونم کسی دلش نمی خواد من بمیرم باید حتما ترتیب سفر رو بدم . ای خدا پولشو برسون . زیاد هم برسون . دستت درد نکنه .
حالا امروز فکر کنم خودش وبلاگشو آپدیت کنه ولی نمی دونه که من همه خبرها رو گزارش کرده ام . ها ها ها .
تو پست قبلی از همه دوستان حقیقی و مجازی تشکر کردم اما یادم رفت از خدا هم تشکر کنم که مثل همیشه همه چیز رو به موقع و در بهترین شرایط مهیا کرد . درسته که خیلی طول کشید تا این پروژه به نتیجه برسه اما یقین دارم الان از هر زمان دیگه ای بهتر بوده . ممنون . ممنون . ممنون .
از
ebuy
شروع کن