این بلاگفا جدا شورشو درآورده . من نمی تونم وبلاگهای دیگران رو بخونم .
مانا رفته برای خونش حسابی خرید کرده و دیگه فکر کنم آماده مهمون داری شده . زودی تا به تنهایی عادت نکرده و مثل خودم بد عادت نشده باید برم سراغش و یک چند ماهی مهمونش باشم . آخ که چه کیفی داره آدم مهمون خواهرش باشه .
امروز دوباره باید برم دندونپزشکی و این سیمها رو سفت کنه . چند روز اول بعد از هر بار که سیم ها رو سفت میکنه دندونام حسابی دردناک میشن . این همه درد تحمل میکنم که آخرش بشم شکل این . ارزششو داره ؟
در عین حال زیبا هم میشی.
اما اصل سلامتیه نه زیبایی.
:*