2006/10/27
مسقط
دوشنبه ، بیست و سوم اکتبر


بعد از مسجد رفتیم به سمت " شنگریلا هتل " . اون بالاها تو ارتفاعات مسقط بود . باید از یک کوهی میرفتیم بالا تا برسیم به هتل . جاده ش کوهستانی بود یعنی اصلا داشتیم کوه رو میرفتیم بالا . یک جایی اون وسطای راه یک چشم انداز خیلی خیلی زیبا داشت به دریای عمان . آب دریای عمان خیلی آبی بود و آروم . وقتی کنار دریا واستاده بودیم هیچ صدایی از دریا نمی اومد . آروم آروم . چشم اندازاش یک خرده شبیه بود به چشم اندازهایی که در شهر " مارسی " دیده بودم . هوا هم حسابی یاری کرده و نور خوبی داشتیم امروز برای عکاسی . حسابی از دیدن طبیعت اینجا کیفور شدیم . هتل شنگریلا خیلی زیبا بود . یکی از زیباترین توالت های عمرمو اونجا دیدم . توالت یکی از جاهاییه که نمیشه ازش گذشت و زیارتش نکرد . ما اینیم . ساحل خیلی قشنگی هم داشت برای شنا . اگه خواستین برین مسقط و محدودیتی هم تو پول خرج کردن نداشتین حتما برین " هتل شنگریلا " . بعد از اونجا باز دوباره راه افتادیم تو شهر و به همه سوراخ سمبه هاش سر کشیدیم . رفتیم یک جا کنار آب که ساحل صخره ای داشت . روی صخره ها پر از خرچنگ بود و توی آب پر از ماهی های رنگارنگ . آب زلال بود به حدی که تمام ماهی ها دیده میشدند . ماهی های کوچولو و رنگارنگ .
بعد از اون هم رفتیم یک ساحل دیگه . شلوارامونو زدیم بالا و کنار ساحل قدم زدیم . دیگه از روی نقشه جایی نمونده بود که ندیده باشیم . برگشتیم هتل . یک خرده استراحت کردیم و عکسهایی که گرفته بودیم رو تماشا کردیم . البته پژمان با دوربین آنالوگ عکاسی کرده و نتیجه اش فعلا معلوم نیست . عکسای مسجد رو که دیدم داغ دلم تازه شد و تصمیم گرفتیم دوباره بریم مسجد که درست و حسابی و با سه پایه عکس بگیرم . هتلمون خیلی به مسجد سلطان قابوس نزدیکه . خوشبختانه بعد از نماز مغرب رسیدیم . نماز تموم شده بود و تو حیاط مسجد سفره بزرگی پهن کرده بودند و داشتند افطار میکردند . بالاخره عید شد یا نشده هنوز ؟
یک ساعت و نیم عکس گرفتم و پژمان با قدماش فرش نمازخونه رو اندازه گرفت . فرشش مربع نبود چون صد و ده قدم در نود و دو قدم معمولی بود . حالا فقط مونده ببینیم هر قدم پژمان چقدره . فقط میدونم خیلی بیشتر از اون چیزیه که قبلا نوشتم . کنار فرش نوشته شده بود : بافته شده توسط فرش مشهد ایران برای مسجد جامع سلطان قابوس از سال هزار و نهصد و نود و هفت تا دو هزار . سه سال بافتش طول کشیده . ما نفهمیدیم فرش دست بافت بود یا ماشینی چون هیچ کدوممون ازین چیزا سر در نمیاریم اما با توجه به اینکه فرش مربوط به شرکت فرش مشهد بود باید ماشینی باشه . جالبیش اینجا بود فرش دقیقا برای اونجا بافته شده بود چون مثلا ستونهای خیلی پهن وسط مسجد از وسط فرش دراومده بود و فرش با توجه به اونا بافته شده بود و خلاصه باید خودتون ببینید . حالا عکساشو براتون میگذارم .
امشب که رفتیم توی مسجد و نورهای داخلش رو از نزدیک دیدم نظرم در مورد نور پردازیش که گفته بودم چیز خاصی نیست عوض شد . البته از بیرون واقعا نور خاصی نداره . از داخل قشنگتره . نور پردازیش بیشتر داخلیه .
بعد از مسجد رفتیم شام خوردیم و برگشتیم هتل که زودتر بخوابیم برای اینکه صبح زود بیدار شیم و زود راه بیافتیم به سمت صلاله .
پ . ن : هر قدم پژمان حدود چهل و پنج سانتیمتره .
5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
ایشالا همیشه به خوشی و گشت و گذار دوستم ! منم فردا میخوام برم
پاريس رو زيارت کنم .

Anonymous Anonymous said...
اون فرش به احتمال زیاد در آستان قدس رضوی بافته شده.دستبافت هم هست.عکسهاش رو حتما بگذار من هم ببینم

Anonymous Anonymous said...
fekr konam dige bargashti khune.khosh gozasht khanomi???

Anonymous Anonymous said...
che farshe ghashangi man khosham oomad. a zkhordaniasham begoo man inja par par zadam

Anonymous Anonymous said...
الهی که همیشه اینقدر خوش باشی