2006/10/29
هتل
چقدر دلم ازون صبحانه خوشمزه های هتل میخواد . قبلا هم گفتم که از هتل رفتن به چند دلیل خوشم میاد . لحظه اول که فقط هیجان اینو دارم که وقتی در اتاق رو باز میکنیم با چه اتاقی روبرو میشیم . بعد از اون بازرسی کامل اتاقه . اگه خوب باشه حسرت میخورم که چرا نمی تونیم زیاد اینجا بمونیم و اگه خیلی خوب نباشه خودمو دلداری میدم که تو سفر هیچ چیز نباید باعث حالگیری بشه و مهم نیست و .... .

قسمت هیجان انگیز بعدیش صبحانه های هتله . وااااااای . نگو . اصلا سیر نمیشم . هیچوقت هم نمی تونم تصمیم بگیرم بالاخره صبحانه گرم مثل املت و بیکن و سوسیس و لوبیا و .... بخورم یا کره و پنیر و مربا و عسل و کرواسان یا میوه و شیر و کرن فلکس ؟

هیجان بعدی برای اینه که ببینم چه کسانی همزمان با ما تو هتل هستند و از کجای دنیا اومدند . خیلی برام جالبه بدونم چه حکمتی تو کار بوده که این آدمها در یک زمان مشخص از سراسر دنیا جمع شده اند دور هم ولی هیچی ازهم نمی دونند . سر یک میز با هم صبحانه میخورند ، با هم شنا میکنند ، با هم میرقصند و خلاصه .

یک چیز بامزه بگم از هتلی که تو صلاله رفتیم . ما برای صلاله هتل پنج ستاره رزرو کرده بودیم که دیگه خیلی بهمون خوش بگذره . از دو ماه قبل یک استاندارد روم تو هیلتون صلاله رزرو کرده بودیم . صلاله کلا دو تا هتل پنج ستاره داره که کنار اقیانوس قرار دارند و ساحل اختصاصی دارن . یکی هیلتون و دیگری کراون پلازا که از هیلتون گرون تر و بزرگ تره . ما همون هیلتون رو رزرو کرده بودیم که هم خوش بگذره و هم خیلی ولخرجی نکرده باشیم . وقتی در اتاق رو باز کردیم هر دومون شوکه شدیم . یک اتاق خیلی بزرگ با میز نهار خوری و مبلمان و یک تختخواب گنده و خلاصه خیلی خیلی بیشتر از چیزی بود که ما انتظار داشتیم . اینقدر اختلافش با انتظار ما زیاد بود که شک کردیم و پژمان رفت پرسید که چه اتفاقی افتاده و آقای رسپشن فرمودند چون در حال حاضر اتاق معمولی نداریم برای شما بیزینس روم در نظر گرفته ایم البته با همون قیمت اتاق معمولی . دیگه کلی حال کردیم و از شانسمون تشکر کردیم . به افتخار این شانسمون برای خودمون مهمونی گرفتیم و شام رو تو هتل خوردیم که اونم خیلی عالی بود . هتلش خیلی فضای خوبی داشت . روزی هم که داشتیم تسویه حساب میکردیم پژمان متوجه شد که دارن تو حسابا اشتباه میکنن و حدود پنجاه هزار تومان بیشتردارن ازمون پول میگیرن . به آقای رسپشن گفت و ایشون گفتند که این مبلغ مالیات و سرویس شارژه در صورتیکه قیمتی که قبلا به ما داده بودند شامل مالیات و سرویس شارژ میشد و دیگه نباید مبلغی اضافه میشد . شانس آوردیم که پژمان پرینت رزرواسیون رو داشت و وقتی نشونشون داد رفتند آقای رییس رو صدا کردند و آقای رییس هم هرچی نگاه کرد دید حق با ماست و خلاصه ما رو از پرداخت معاف کرد چون اشتباه خودشون بوده . تقریبا ما باید دوبرابر مبلغی که پرداختیم ، پول میدادیم اگر خودمون میخواستیم بیزینس سوییت بگیریم و مالیات هم بدیم .

این اتفاقهای پیش بینی نشده خیلی میچسبه . حالا اگه خودمون اون اتاق رو رزرو میکردیم دیگه برامون اینقدر جذابیت نداشت . مثل یک کادو بود .

جای همتون خیلی خالی بود .

راستی این سایت در مورد اون فرشیه که تو مسجد سلطان قابوس بود . اطلاعات جالبی توش هست . مثلا اینکه این فرش بزرگترین فرش دنیاست و ما نمی دونستیم .
2 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام نیکی جون ، چند وقته من اینجا نیومدم این همه نوشتی ؟ ایشالله همیشه به سفر و شادی و خوشبختی . امیدوارم تمام لحظه هاتون سرشار از شادی و عشق باشه . اون پست دختر لوس که اصلا هم لوس نبودی خیلی جالب بود و اون پست خاطرات که منو یه حالی کرد . آخ که ایشالله همیشه خاطراتت خاطرات خوب باشه . خوش باشی 0

Anonymous Anonymous said...
خوش به حالتون چه شانس خوبی داشتین