چقدر کتاب گرون شده !!!!!!!!!!!!!
من رفتم شهر کتاب نیاوران . اولا که چقدر شلوغ بود . دوما چقدر کتاب های جدید . سوما چقدر گروووووووون . شاخ هام در اومده بود . شش هزار و پانصد تومان یک کتاب دویست و پنجاه صفحه ای !!!!!
اصلا نمی تونستم کتاب بخرم . احساس میکردم سوادم پریده . نمی تونستم کتاب انتخاب کنم . نمی دونستم چی خوبه و چی خوبتره . آخر سر رفتم سراغ قفسه " بهنود " و هر چی که ازش نداشتم خریدم . حالا یک لیست بلند و بالا هم تهیه کردم از کتابهایی که دوستام معرفی کردن . ببینم فردا قسمت میشه یک سر دیگه برم شهر کتاب ؟؟؟؟؟
فردا میرم سینما ( انشاالله ) . شنیدم " میم مثل مادر " خیلی ستمه . می ترسم برم حالم گرفته شه .
امروز رفتم دکتر گوش و حلق و بینی . تا بهش گفتم وقتی دراز میکشم سرم گیج میره گفت : مسافرت بودی ؟ گفتم : زیاااااااااد . تا بخوایی . این ماه اخیر بیشتر از پنج هزار کیلومتر تو جاده بودم و یک سفر هوایی هم داشتم . یکی دیگه هم پس فردا دارم . دکتره کف کرده بود . گفت : شغلت چیه ؟ گفتم : خانه دار . یک نگاهی کرد که هزار تا سوال توش بود . چه خانه داری که تو یک ماه پنج هزار کیلومتر راه رفته ؟؟ اگه همینجور مستقیم رفته بودم الان رسیده بودم اروپا . گفت : لابد با کامپیوتر هم زیاد کار میکنی . گفتم : بعله . گفت : لابد عینکی هم شدی . گفتم : اونم بعله . تازه استیگمات هم هستم . خلاصه فهمیدیم این گوش بیچاره بهش فشار اومده و گاهی برای اعتراض اتاق رو دور سرم میچرخونه . چشششششششششم گوش جان ! هواتو دارم . تو هم خودتو لوس نکن . بذار بریم خونمون قول میدم دیگه اذیتت نکنم . فقط دو روز دیگه . فقط دو روز .
مخصوصا کتابهای مصطفی مستور رو اگه تونستی بخر.
مخصوصا کتاب :روی ماه خداوند را ببوس رو حتما بخر.
چقدر این کامنت توصیه ای بود!:دی