منو کشتین بس که گفتین عکس عکس . من در حال آپلود کردن عکسها در سایت فلیکر هستم البته خیلی آهسته آهسته . اینجا هم چشم . چشم . چشم .
تهران که بودم یک سری کتاب خریدم . بعد از مدتها یک عالمه پول خرج کتاب کردم . آخه میدونین با اینکه عاشق کتاب بازی و کتاب خریدنم اما یک چند سالی میشد که خیلی خیلی کم کتاب میخریدم و بیشتر قرض میگرفتم به خاطر جلوگیری از تلمبار شدن و البته جلوگیری از، از این خونه به اون خونه و از این شهر به اون شهر و از این کشور به اون کشور کشیدن . اینبار که رفتم سراغ کتابهای قدیمیم که همه توی کارتن تلمبار شدن یک گوشه خونه و حتی نمیشه ازشون حظ بصری برد ، دلم خیلی گرفت . دلم میخواد همشون کنارم باشن اما مگه میشه تو این اوضاع و احوال ؟ حالا که دوباره به کتابخونه و این چیزا فکر میکنم میبینم کتابخونه فعلیمون هم خیلی بزرگ و مفصل شده . تو این سه سال و اندی خیلی پر و پیمون شده . اصلا کی اینطور شد که من نفهمیدم . از همتون برای معرفی کتاب ممنونم . اما خیلی از کتابها رو نتونستم پیدا کنم . میگفتن چاپش تموم شده . کتاب فروشها میگفتن اوضاع کتاب خرابه . مثلا از هر شش عنوان کتاب یکیشو پیدا میکردم و البته خیلی هم وقت برای پیدا کردنشون نداشتم . انشاالله دفعه دیگه . کتابهایی که اینبار خریدم اینا هستند .
به هر گوشه زندگیم که نگاه میکنم چیزی جز خدا رو شکر گفتن ندارم .
خدا رو شکر .
خدا رو شکر .
خدا رو شکر .
به خدا ما هم یهویی اون فستیوال رو فهمیدیم وگرنه حتما خبرتون می کردیم. اتفاقا جای چند تای دیگه ایروونی کم بود که حسابی تشویق کنن.
راستی رمان عقاید یک دلقک بسیار زیباست...من که عاشق کارهای هانریش بل هستممثلا سیمای زنی در میان جمع که فوق العاده است
قربونت