دیشب یک خواب بد دیدم . همش جسد و مرده و اینجور چیزا .
چه اتفاقی میافته برای این روح انسان وقتی که خوابه ؟ خیلی برام جالبه .
امروز عقد کنون یک دوستی بود . همه مراسمشون کپی مراسم ما بود . علتشم اینه که مامان این دختر موقعی که ما میخواستیم ازدواج کنیم خیلی کمک فکری کرده بود . در واقع چیزایی پیشنهاد داده بود که عینا برای دختر خودش میخواست . نصف سناریوی عقد کنون ما رو اون نوشته بود و نصفه دیگه شو خودمون . حالا انگار نصف سناریوی عقد دخترشو ما نوشتیم چون همون برنامه دقیقا تکرار شد . تو یک محضر عقد شدیم . جالبه که برحسب اتفاق اونا هم درست مثل ما چهارده نفر مهمون برای عقد داشتند . همون ساعت یازده صبح مراسم انجام شد . لباسهامونو هر دو به یک دوست سفارش داده بودیم و هر دو مون لباس عروس نداشتیم و لباس سنتی رو ترجیح دادیم . سفره عقد هر دومون فقط یک آینه و شمعدان نقره بود و یک کاسه آب با شمع های روشن روی آب . بعد از عقد تو همون رستوران سوییس نهار خوردند و خلاصه همه چیز عین یک سریال تکراری بود . خب وقتی سریال خوب باشه تکرارشم گاهی میچسبه . وقتی بهشون تلفن زدم میگفتند که ما هم همش امروز یاد شما بودیم .
باورم نمیشد امروز دارم بهش تبریک ازدواج میگم . هنوز تو ذهنم یک دختر کوچولوئه با یک کمانچه بزرگ که خیلی با جدیت می اومد کلاس موسیقی . چه زود همه بزرگ میشن . این یعنی چی ؟ یعنی اینکه .... هیچی . اصلا ولش کن .
این عکس رو دیدین ؟
فکر میکنم هممون با این فیلم ( اشکها و لبخند ها ) خاطراتی داشته باشیم . دوبله عالی و بی نقصش خیلی در خاطره انگیزکردن این فیلم تاثیر داشته . این عکسو که میبینم گریه ام میگیره . دلم میگیره . توی ذهن من این آدما هنوز همون قدری هستند . عاشق صورت و چشمای اون دختر بزرگه بودم که الان سمت راست عکس واستاده .
ای ی ی ی ی ی ی ی ی ی روزگااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار !!!!!!!!!!!!!!!!!!
ميرم عكسشون را بهش نشون ميدم
خيلي ممنون
eteraf mikonam man hamin alanam
ghiafeye khodamo ba 2 sal ghabl ham moghayese mikonam kolli taghirat mibinam... che berese be chand sal digheeeeee!!