2006/12/03
ای روزگار
دیشب یک خواب بد دیدم . همش جسد و مرده و اینجور چیزا .

چه اتفاقی میافته برای این روح انسان وقتی که خوابه ؟ خیلی برام جالبه .

امروز عقد کنون یک دوستی بود . همه مراسمشون کپی مراسم ما بود . علتشم اینه که مامان این دختر موقعی که ما میخواستیم ازدواج کنیم خیلی کمک فکری کرده بود . در واقع چیزایی پیشنهاد داده بود که عینا برای دختر خودش میخواست . نصف سناریوی عقد کنون ما رو اون نوشته بود و نصفه دیگه شو خودمون . حالا انگار نصف سناریوی عقد دخترشو ما نوشتیم چون همون برنامه دقیقا تکرار شد . تو یک محضر عقد شدیم . جالبه که برحسب اتفاق اونا هم درست مثل ما چهارده نفر مهمون برای عقد داشتند . همون ساعت یازده صبح مراسم انجام شد . لباسهامونو هر دو به یک دوست سفارش داده بودیم و هر دو مون لباس عروس نداشتیم و لباس سنتی رو ترجیح دادیم . سفره عقد هر دومون فقط یک آینه و شمعدان نقره بود و یک کاسه آب با شمع های روشن روی آب . بعد از عقد تو همون رستوران سوییس نهار خوردند و خلاصه همه چیز عین یک سریال تکراری بود . خب وقتی سریال خوب باشه تکرارشم گاهی میچسبه . وقتی بهشون تلفن زدم میگفتند که ما هم همش امروز یاد شما بودیم .

باورم نمیشد امروز دارم بهش تبریک ازدواج میگم . هنوز تو ذهنم یک دختر کوچولوئه با یک کمانچه بزرگ که خیلی با جدیت می اومد کلاس موسیقی . چه زود همه بزرگ میشن . این یعنی چی ؟ یعنی اینکه .... هیچی . اصلا ولش کن .

این عکس رو دیدین ؟

فکر میکنم هممون با این فیلم ( اشکها و لبخند ها ) خاطراتی داشته باشیم . دوبله عالی و بی نقصش خیلی در خاطره انگیزکردن این فیلم تاثیر داشته . این عکسو که میبینم گریه ام میگیره . دلم میگیره . توی ذهن من این آدما هنوز همون قدری هستند . عاشق صورت و چشمای اون دختر بزرگه بودم که الان سمت راست عکس واستاده .

ای ی ی ی ی ی ی ی ی ی روزگااااااااااااااااااااااااااااااااااااااااار !!!!!!!!!!!!!!!!!!
7 Comments:
Anonymous Anonymous said...
جالب بود نیکی جان شاید چون من هم فقط چند روزی پیش به یاد این فیلم افتاده بودم همه لذتی که از دیدنش بزدم.

Anonymous Anonymous said...
خیلی دیدن این عکس برام جالب بود....من خیلی به این فکر میکنم که مثلا فلان کس الآن چکار میکنه و چه شکلیه....

Anonymous Anonymous said...
خيلي عكس جالبي بود... باور مي‌كني كه من هنوز هم اين فيلم را مي‌بينم و برام جالبه. سي‌دي‌ دوبله شده‌اش را اخيرا پيدا كرده‌ام و اتفاقا همين اواخر با دخترم (كه شش سالشه)ديديمش و جالب اينكه من هم به اندازه اون از اين فيلم لذت مي‌برم. حالا
مي‌رم عكسشون را بهش نشون مي‌دم
خيلي ممنون

Anonymous Anonymous said...
نیکات جان سلام.چند وقتی که با نوشتهای خودت ومانای عزیزآشنا شدم.امیدوارم دوتاخواهر همه جا موفق باشند.ممنون میشم یک راهنمایی به من بکنی.سایتی یا مرکزی رو میشناسی که بشه مهندس الکترونیک مرد کار پیداکنه دردبی؟مرسی

Blogger niki said...
متاسفانه من اصلا ازین جریانات اطلاعی ندارم . اینجا هم خیلی دوستانی ندارمکه در این زمینه فعالیت کنند تا من ازشون بپرسم . شرمنده مژده جون

Anonymous Anonymous said...
وای منم کلی از اشک ها و لبخند ها خاطره دارم خدا ميدونه چند بار اين فيلم رو ديدم بيشتر ديالوگ هاشو حفظ ام! ... آخی چقدر همشون عوض شدن:(

Anonymous Anonymous said...
vayyyyy che akse jalebiye!! manam asheghe filme ashka va labkhanda budam ba hamun... bebin che shekli shodan!!!!! yani ma ham chand sal dighe ntori mishim??
eteraf mikonam man hamin alanam
ghiafeye khodamo ba 2 sal ghabl ham moghayese mikonam kolli taghirat mibinam... che berese be chand sal digheeeeee!!