دیشب خواب دیدم که با بابام رفتیم دبیرستان من . بعد تو خوابم دبیرستان و دانشگاهم قاطی شد و خلاصه ناظم تپل دبیرستانمون رو تو راهرو های دانشگاه میدیدم . همکلاسی های دبیرستانم رو با هم کلاسی های دانشگاهم سر یک کلاس میدیدم . من فقط رفته بودم یک سری بزنم به ساختمون مدرسه اما دیدم که همه بچه ها اونجا هستند و هنوز دانشجو و محصل . حسودیم شد . احساس میکردم سر من کلاه گذاشتن . من فکر میکردم همه فارغ التحصیل شدن اما اینطور نبوده . قیافه یک بچه هایی می اومد جلوی چشمم که اصلا اسمشون رو هم یادم نیست . اون ناظممون که دوسش داشتم همچنان تپل و خندون بود . اون یکی که شکل سوسک بود هنوز هم زشت بود و تموم دندوناش ریخته بود . رفتم تو دفتر و گفتم من میخوام ازون سالن قدیمی ساختمون که یک اثر تاریخی هستش عکاسی کنم و همه عکس ها رو بدم به خود شما اما مدیر بیشعورمون که قیافشو نمی دیدم گفت امکان نداره و .... . نمی دونم چطور چنین چیزی به ذهنم رسید چون هیچوقت سالنی با این مشخصات تو محیط آموزشیمون نداشتیم .
چند تا از دوستامو دیدم که دلم براشون تنگ شده ولی هیچ خبری ازشون ندارم . تو خواب احساس میکردم خیلی ازشون دورم و البته در واقعیت هم چیزی غیر از این نیست . هم راهمون دوره و هم دلامون . دلم برای دوران تحصیلم تنگ شده اما فقط برای چند روز . اونم با یک دوربین . در واقع دلم میخواد فقط گذری داشته باشم به گذشته ام . حیف که نمیشه .
و
لینک
مستقل / اتوماتیک / بدون سانسور
فهرست وب ایرانی : نمایه ها
http://www.flickr.com/photos/farnooshtango/318988434/
دزدي هويت هنوز کار زشتي تلقي ميشود, نه? اميدوارم که هنوز روي اين, همه توافق داشته باشيم...
مخالفان - دانشجو می ميرد، ذلت نمی پذيرد