صبح عین برق گرفته ها از خواب پریدم و نشستم تو رختخواب . دیدم یک نور خیلی خوشگل افتاده تو اتاق . سریع از رختخواب پریدم بیرون و بدو دنبال دوربین . حالا تو اون وضعیت میخوام به پژمان هم حالی کنم که ببین چه نور قشنگیه . همه این اتفاقات چند ثانیه هم طول نکشید . دوربینمو از تو اتاقی که بابام خوابیده بود یواشکی برداشتم و سریع این نور رو ثبت کردم . بعد هم دوباره خوابیدم تا لنگ ظهر . من ترجیح میدم شبا بیدار باشم . تازه از ساعت دوازده شب به بعد خلاقیتم گل میکنه و سرحال میشم . خودم خیلی ازین وضعیت لذت میبرم .
امشب رفته بودم مال گردی . تنهایی برای خودم تو فروشگاه ها میچرخیدم . تو تمام فروشگاه ها سرودهای کریسمسی پخش میشد و همه در حال خرید کادو بودند . خیلی فضای خوبی بود . کیف کردم .
اینم عکسی که صبح گرفتم .