2007/01/22
انار دونه دونه
به مامانم گفتم دو تا دونه انار برام بیاره . نه اینکه اینجا انار نباشه ، هست اما دلم میخواست اون برام بیاره . از توی چمدون یک ظرف انار دون کرده درآورد . میگم این چند تا اناره ؟ میگه شش تا . میگم من که گفتم دو تا بسه . حالا اینا میمونه و خراب میشه . بیست و چهار ساعت بعد همه انار ها خورده شده بود !!!! چه خوب شد به حرف من گوش نکرده بود و دو تا دونه انار نیاورده بود .

.............................................

گفتم برام نبات بیاره . به اندازه یک خانواده بیست نفره نبات خور برامون نبات آورده . یعنی تقریبا برای پنج سالمون بسه .

......................................................

راستی اونایی که خواسته بودن از کتابخونه کوچک نیکات کتاب قرض بگیرن برام میل بزنن و شماره تلفناشونو بذارن تا من باهاشون تماس بگیرم . ببینیم میتونیم یک کار فرهنگی تو این کشور فقیر ( به لحاظ فرهنگی البته ) انجام بدیم یا نه .

...................................................................

آهان راستی مامان فرین ازم پرسیده بود با اون کارت کوچولوها چکار کردم . اینم عکسش .

5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
آخه چطور اون عکسها هیچکد.مش برنده نشده؟چقدر با سلیقه چیدیشون.عکسهای رنگی پایین.سیله و سفید بالا و اون چشمهای زیبا وسط.........معرکه بود..یعنی به من هم کتاب غرض میدی.من امانتدار خوبی هستم مطمئن باش.کتاب برام عزیزه...من امینه رو میخوام البته اگر یکی زودتر اونو خواسته یک کتاب دیگه میگیرم.شمارم رو هم که داری...مرسی.

Blogger Gaia said...
وای! تو واقعا هنرمندی! حسودی از خودمان در می کنیم!!

Blogger زیر و رو said...
هوس انار کردم

Anonymous Anonymous said...
anaraha nushe junetun...
cheghadr in tablot khoshghel shode niki jan.

Anonymous Anonymous said...
ممنونم نیکی جان از ایمیل.اگه اشکال نداشته باشه پنج شنبه میام واسه کتاب.فقط نمی دونم چه ساعتی بیام که خونه باشی؟