خیلی ممنون از راه حل ها و دلگرمی هایی که به من دادین اما دوستان عزیزم نوشته قبلی فقط یک قطعه ادبی بود . من در اوج احساسات شاعرانه ام اون قطعه ادبی رو سرودم با الهام از شعر " صبح که از خواب پا میشم یک کمی ورزش میکنم و..... " . به نظرتون خیلی عالی نبود ؟ من که خودم خیلی احساس کردم شاعر شدم . همین . من حالم خیلی خوبه و اصلا حوصله ام سر نرفته . اووووووو . یک عالمه کار دارم که انجام بدم . نگران نباشین .
وقتی ازدواج نکرده بودیم ، هر بار که پژمان می اومد خونمون ( تقریبا هفت روز در هفته به مدت سه سال ) بدون استثناء یک شاخه گل می آورد . فقط هم یک شاخه ، نه بیشتر . از وقتی ازدواج کردیم این عادتشو ترک کرده و معتقده که خودش گله دیگه . من هم قبول دارم . اما دیشب بعد از مدتها همینطوری بیخودی برام گل خریده بود . خیلی کیف کردم .
دیگه اینکه امروز رفتم برای خودم دو عدد شلوار خریدم و خودمو سه بار خجالت دادم . سومیش برای اون مایویی بود که خرداد ماه برای تولدم میخواستم بخرم و نخریدم . حالا با کمتر از نصف قیمت خریدم . این اقتصاد خانواده منو کشته . شما فکر میکنین من با این وضعیت پولدار میشم ؟
پس من چی؟ گریه میکنم ها!!!باورت نمیشه؟
:((
حالا باورت شد؟
:))
شلوارهات مبارکت باشه.
مایو رو هم به خوشی بپوشی و ایشالا تو استخر برج العرب بری باهاش شنا کنی :)
اون قسمت نصف قیمتش خیلی من رو قلقلک داد خدایی.میدونی من کلا تعهد دارم هر مغازه ای حراج کرد حتما ازش خرید کنم تا بعدن به خودم کلی دلداری بدم که "این رو که از حراجی خریدم!!"تازه خوبه کارمند امور مالی هستمم! :دی
:*
شلوارها هم مبارک.مایو هم مبارک خیلی زیاد.زیاد هم تو فکر اقتصاد خانواده نباش شدیدا ضرر داره و افسردگی میاره..
rasti sheret ham kheili khub bud shabihe sheraye shel silverstien bud...