دیروز هوا خیلی قشنگ بود . تمیز و خنک . آسمون پر بود از ابرهای قلمبه قلمبه ی سفید . پنجشنبه شب با پژمان تصمیم گرفتیم صبح جمعه از خواب بیدار شیم و سه ساعت رانندگی کنیم و بریم العین . اونجا نهار بخوریم و دوباره سه ساعت رانندگی کنیم و برگردیم . ازین خل بازی ها بود که بعضی وقتا میچسبه اما در آخرین لحظات به چند دلیل که یکیش همانا اقتصاد خانواده بود از رفتن منصرف شدیم . به جاش رفتیم یک جایی پشت بزرگراه شیخ زاید که ازونجا میشد تمام ساختمونای بلند شیخ زاید رو در یک خط دید . در واقع اونجا انتهای خور بود و محل زندگی لک لک ها . دو تا دوربین خیلی بزرگ شبیه به تلسکوپ گذاشته اند اونجا تا بتونی با اونا لک لک ها رو با جزییات تماشا کنی اما متاسفانه جمعه ها دوربین ها تعطیل بودند . تو اتاقک هایی بودند که درشون بسته بود و فقط در طول هفته از ساعت نه صبح تا چهار بعدازظهر کار میکنند .
چند تایی عکس از آسمان و دریا و زمین و زمان انداختیم و دلمان خنک شد .
بلندترین ساختمانی که درعکس میبینید همون برج دبی ه که قراره بلندترین برج دنیا و جهان و آسمان ها (!!!) باشه . این ارتفاعی که ازش میبینید تقریبا نصف ارتفاع نهاییش است . خدا بخیر کناد . بعد از این دیگه میخوان چکار کنن ؟ در ایام فستیوال دبی اماراتی ها چندین رکورد در کتاب گینس ثبت کردند مثل بزرگترین بالن ، بزرگترین بالش ، بزرگترین تشک و بزرگترین میز غذا .
یه سری هم من داشتم میرفتم ایران از جلوی ابن بطوطه رد شدم همش با داربست و اینا بود و نیمه کاره .ده روز بعد که برگشتم تموم شده بود و چند روز بعدش افتتاحیه ش بود که اتفاقی ما همون روز رفتیم.
راست میگی گردش بدون شرایط مساعد اقتصاد خانواده اصلا خوش نمی گذره.مثلا الان من دارم فکر میکنم اگه بریم نفری 30 دلار غذا بخوریم جفتمون میشه 60 دلار با تکسش و تیپش نزدیک 85 دلار میدونی چقدر چیز میتونم با 85 دلار بخرم واسه خونه جدید.
بوس بوس.