2007/03/25
La Mome


با تماشای اولین صحنه فیلم ، لقمه کرپ پنیر و ژامبونی که با هزار به به داشتم گاز میزدم تو گلوم گیر کرد و جاش یک بغضی اومد که دو ساعت و بیست دقیقه فیلم داشت خفه ام میکرد . فیلم زندگی " ادیت پیاف " رو دیدیم تو یک سینمای کوچولو در مرکز شهر متز . من همیشه فیلمهای اروپایی رو به فیلمهای آمریکایی و هالیوودی ترجیح میدهم . از استایل زندگی و فرم فیلمهای اروپایی بیشتر خوشم میاد تا آمریکایی . فیلم زندگی " ادیت پیاف " ازون فیلمهای خوش ساخت و خوش آب و رنگ اروپاییست که شدیدا توصیه میکنم ببینید . اگه تو فرانسه هستید حتما برید سینما و این فیلم رو تو سینما ببینید . هنرپیشه اول این فیلم یعنی کسی که نقش " ادیت پیاف " رو بازی کرده به نظر من نابغه ست . البته من این آدم رو چهار سال پیش تو یک فیلم فرانسوی دیگه کشفش کردم و از همون موقع فهمیدم چه استعدادی در این بشر نهفته ست .
تدوینهای خیلی خوب فیلم ، بازی درخشان این دختر ، زندگی پر ماجرای این خواننده معروف فرانسوی و شخصیت منحصر بفردش و موزیکها و ترانه های به یادموندنی و تاریخی اش ، همه و همه دست به دست هم دادند و این فیلم رو بسیار تاثیر گذار و دیدنی کرده اند .
از سینما که اومدیم بیرون خیلی خوشحال بودم که این فیلم رو در فرانسه دیدم . انگار بیرون از سینما هم فیلم ادامه داشت . مردم به زبان فیلم حرف میزدند . خیابونایی که توش راه می رفتیم ، کافه ها و رستوران ها و در و دیوار شهر مثل این بودند که دارم ادامه فیلم رو زندگی میکنم .
از این زنان آرتیست کم نداریم که اتفاقا همشون زندگی های خیلی سخت و پرماجرایی داشته اند . همه سختی های زندگیشون هم به خاطر این بوده که خیلی بر اساس احساساتشون زندگی میکرده اند و زندگی براشون معنی به جزعشق و دوست داشتن نداشته .


1 Comments:
Anonymous Anonymous said...
نیکات جان خواهر تو در کنسرواتوار درس می خونه؟ کلا خیلی دلم می خواد در مورد دانشگاه های اونجا با کمک اطلاعاتی که از خواهرت می گیری بنویسی. و اگر عکس های بیشتری بذاری هم بهتر می شه چون معمولا زیاد طول نمی کشه تا عکسا لود بشن و از این نظر وبلاگت مشکلی نداره. همیشه به نظرم میاد کشورهای اروپایی خیلی بافرهنگ تر از آمریکا و استرالیا هستند. چون می دونی انگار تو اون قاره ها مادیات همیشه و همه جا حرف اول رو می زنه ولی اروپایی ها انگار یک چیزهای دیگه ای هم براشون مهمه. یه چیزی هم که من همیشه دورادور به نظرم رسیده اینه که اون ها تو خیابون خیلی ساده لباس می پوشن! البته احتمالا تو مهمونی ها و دیسکوهاشون مثل تو خیابون ما ایرونی ها می پوشن. خب البته طبیعیه واسه کشوری که همه جور آزادی رو ازش گرفتن (ایران). بگذریم. می خواستم بگم وبلاگت کلا خوب بود حالا که سفرنامه هم می نویسی محشر شده! مخصوصا اگه عکساش رو بیشتر کنی! اون تیکه ی از سینما بیرون اومدنت و دیدن ادامه فیلم در بیرون سینما خیلی به دلم نشست. بیشتر خوش بگذره!