این نوشته ها مربوط به دو روز پیشه در واقع آخرین ساعات سال هشتاد و پنج .
.........................................
داریم از برلین میریم . تا بیست دقیقه دیگه هتل رو ترک خواهیم کرد و میریم به سمت ایستگاه قطار . ساعت دوازده و نیم ظهر حرکت داریم به سمت متز . بین راه باید دو تا قطار عوض کنیم . خوشحالم که به جای اجاره کردن ماشین ، قطار رو انتخاب کردیم . حالا دیگه با آرامش میریم . استرس پیدا کردن راه و ترس از گم شدن نداریم . میشینیم به تماشای مناظر طبیعی و شهرهای بین راه .
امروز آخرین روز سال هشتاد و پنجه و امشب ظاهرا عیده ولی من مدام این داستان رو فراموش میکنم . اگه تو خونمون بودیم و هفت سین داشتیم اینجوری نبود . حالا امشب میریم خونه مانا و احتمالا یک خرده حال و هوای عید خواهد آمد .
گشت و گذار در برلین رو از دروازه براندنبرگ آغاز کردیم و با همونجا هم تمومش کردیم . یعنی دیشب رفتیم اونجا که شبش رو هم دیده باشیم . روز اول هوا خیلی خوب بود و آفتابی اما از فرداش همش هوای سرد و بارونی داشتیم . انگار واقعا بدنمون به گرمای دبی عادت کرده چون خیلی در برابر سرما کم طاقت شده ام . اما همین سرما هم برای ما تنوع بود و بعد از مدتها حسابی چسبید مخصوصا که کم کم لباس گرم و شال گردن و دستکش پوشیدن داشت یادمون میرفت .
..............................................
برلین رو خیلی بهتر از چیزی که در ذهنم داشتم ، دیدم . من روزی که دیوار برلین رو خراب کردند و دو آلمان غربی و شرقی یکی شدند یادم هست . اونموقع تقریبا ده یازده ساله بودم و همیشه برام این موضوع هیجان انگیز بود که چطور یک دیوار وسط یک شهر کشیدند و اون همه داستان های غم انگیز بوجود اومد . برلین شهر تمیزی بود . سیستم حمل و نقلش خیلی روان و کامل بود . من فقط یک بار مترو رو به قدری شلوغ دیدم که شبیه متروی تهران بود اون هم دلیلش این بود که یکی از قطارها یک اشکالی پیدا کرد و دو تا خط یکی شدند . غیر از اون یک بار تقریبا همیشه جای نشستن تو قطارها بود . تمام ایستگاه ها آسانسور داشتند برای پیرها و معلولین و بیشتر ایستگاهها هم پله برقی . اما چیزی که برای من جالب بود این بود که تقریبا همه از پله استفاده میکردند حتی وقتی که پله برقی و پله معمولی کنار هم بود اکثریت از پله معمولی بالا می رفتند . در تمام ایستگاههای مترو و قطار مغازه های کوچک و بزرگ قهوه و ساندویچ های سرد و خوشرنگ چشمک میزدند . اول صبح و بعد از ظهر ها همه یک لیوان قهوه دستشونه . وسط روز همه ساندویچ به دستند و شبها شیشه های آبجو . سیستم تفکیک زباله ها خیلی خوب بود و کاملا معلوم بود که این رشته سر دراز دارد و خیلی وقته که روش کار شده . در سطح شهر همه جا سطلهای زباله به چهار رنگ مختلف دیده می شد که هر کدام مربوط به یک چیز بود . کاغذ ، شیشه ، پلاستیک و غیره .
اینکه بیشتر مردم از کیسه های پارچه ای یا ساک های دستی دائمی برای خرید روزانه استفاده میکردند نشان دهنده اهمیت به محیط زیسته . در بیشتر سوپر مارکتها دستگاههایی نصب شده بود برای بازیافت بطری های پلاستیکی و شیشه ای که در ازای هر بطری خالی پلاستیکی مبلغی برگردونده می شد . این خودش یک روش ایجاد انگیزه برای تفکیک زباله هاست . در دبی هم به تازگی دارند روی این قضیه کار میکنند اما به این زودی ها جواب نخواهد داد . مدتیه در سوپر مارکتهای زنجیره های کارفور ساک های دستی قابل بازگشت به طبیعت می فروشند به جای کیسه های پلاستیکی . اگر یک بار ازون ساکهای دستی بخری میتونی هر وقت خراب بشه بیاری تحویل بدی و یک نو تحویل بگیری .
این روزها از نقاط مختلف برلین که برامون جالب بود دیدن کردیم . یکی ازاین جاها " ایستگاه بازرسی چارلی "* بود که درواقع محل عبور و مرور بین دو برلین غربی و شرقی بوده برای خارجی ها .
" کلیسای جامع برلین "**
، " یکشنبه بازاربرلین " که شبیه به " جمعه بازار " خودمون بود ، محله " هکش هف "*** که از جاهای خیلی دوست داشتنی برلین بود به نظر من . " پتس دامر پلاتز"**** ، محله مدرن برلین بود و درست در محل سابق دیوار برلین واقع شده بود . قسمتهایی از دیوار رو به صورت سمبلیک اونجا قرار داده اند و توضیحاتی همراه با عکس های قدیمی ضمیمه اش کرده اند .
محل قبلی دیوار روی زمین با یک خط مشخص شده . یعنی درست همون مسیر دیوار رو با سنگفرشی متفاوت از بقیه خیابون علامت گذاری کرده اند .
قبلا با خودم فکر میکردم که چرا دیوار برلین اینقدر رنگارنگ بوده و پر بوده از نقاشی . حالا می فهمم که این داستان فرهنگیه و محدود به دیوار برلین نبوده بلکه شامل تمام دیوارهای شهر برلین میشه .
.....................................................
یک ربع دیگه میرسیم به فرانکفورت . داریم از شمال شرقی آلمان میریم به جنوب غربی که مرز آلمان با فرانسه ست . هوا ابریه اما بارون نمیاد . همه جا سبزه و نشانه های بهار رو میشه همه جا دید .
سال نو مبارک .
*** HACKESCHE HOFE
****POTSDAMER PLATZ
* CHECK POINT CHARLIE
** BERLIN DOME
با آرزوي سالي پر از سرافرازي و بهروزي براي شما، استدعا دارم در انتخاب بهترين وبلاگ زيست محيطي سال مشاركت فرماييد.
پيشاپيش از مساعدتي كه معمول ميفرماييد و وقت گرانبهايي كه براي اعتلاي فرهنگ زيستمحيطي شهروندان فارسيزبان مصروف ميداريد، قدرداني ميكنم.
زنده باشيد و بهاري خوش در انتظارتان باد.
[گل]