2007/04/05
دنیای گرد کوچولو
همه این دنیای بزرگ که روز به روز از بزرگیش کم میشه و بیشتر باورم میشه که خیلی کوچیکه ، توی دل آدماست . چه فرقی میکنه کجای دنیا زندگی کنی ، چطوری لباس بپوشی و به چه زبانی حرف بزنی ؟ وقتی همه چیز تو دل آدم زنده باشه همه جای دنیا سرای منست . دور یک میز کوچیک گرد در کافه ای در مرکزشهر دو تا دختر که اتفاقا خواهر هم هستند نشسته اند و همونطور که از آفتاب بی رمق اولین روزهای بهاری و قهوه خوش طعم لذت میبرند و صد البته از فرصتی که پیش اومده و هفته ای رو با هم خواهند گذراند ، از خاطرات سالهای نه چندان دور که به نظر خیلی دور میاد حرف میزنند و گاهی میخندند و گاهی صدایشان از بردن نام کسانی که یک زمانی زنده بودند میلرزد . زمان و مکان هیچ معنایی ندارد . مکان : همانجاهایی که خاطرات شکل گرفته . زمان : همان زمانهایی که خاطراتت در آنها جا خوش کرده اند . زبان : هر زبانی که صاحبان خاطرات دوست داشته باشند . به تعداد کفترهایی که روی زمین مشغول یافتن غذا هستند و هر چند دقیقه یک بار به خاطر شیطنت کودکی از زمین جدا می شوند ، یاد و خاطره آدمهایی در ذهنمون تازه شد . مگه نه اینکه مامان بزرگ همیشه میگفت منو از یاد نبرین . نبردیم به خدا . هم روزهای زندگیتو یادمونه و هم صبح روز جمعه ای که با سکوت بابام از خواب بیدار شدیم و تو دیگه نبودی .
.................................................................................
یک بیماری در دنیا هست به نام خود کم بینی . گفتم که به خودم یادآوری کرده باشم . در عوض یک بیماری دیگه هم هست به نام خود بزرگ بینی . بازم گفتم که به خودم یادآوری کرده باشم .
2 Comments:
Blogger Unknown said...
salam.kheili delam barat tang shode khanomi,har ja hasti khosh bashi.

Anonymous Anonymous said...
salam... hala shoma key bar migardi dokhtar?
susan