قبلا هم گفته ام که شبهای دبی رو خیلی دوست دارم . اصلا مرده نیست . از پاریس که برمیگشتم حدود ساعت سه صبح هواپیما نشست تو فرودگاه دبی . ازون بالا که شهر رو نگاه می کردم به نظر میرسید ساعت هشت شبه بس که ماشین تو خیابون بود .
شب و روز پاریس به هم پیوسته است . همیشه یک عده آدم تو خیابونا هستند . هر وقت شبانه روز که کسل بشی کافیه از در خونه بیایی بیرون . من که خیلی دوست دارم . تو شهرهای اروپایی که من دیده ام کمتر شهری پیدا میشه که اینجور شبهای زنده ای داشته باشه . معمولا از ساعت هفت شب به بعد همه جا تعطیل میشه و همه جا سوت و کور میشه که اونم البته یک لطفی داره . خیلی همه جا آرومه . بیشتر شهرهای آلمان شبهای مرده ای دارند . من فکر میکردم برلین که شهر بزرگیه اینجور نباشه اما همینطور بود .
ایستگاه مترویی که برای رفتن به کلیسای جامع برلین ازش اومدیم بیرون ، خیلی خوشگل بود . تمام در و دیوار مترو با آجرهای قرمزو زرد رنگ پوشیده شده بود .

نام ایستگاه بود " هکشر مارکت *" . محله ای بود پر از فروشگاه و رستوران و کافه با یک عالمه خیابونهای باریک و کوچه و پس کوچه که اتوبوس های برقی (ترم ) ازشون میگذشت .

تو این محله یک مکان دیدنی قرار داشت به نام "هکشن هف"** که تشکیل شده بود از هشت حیاط که به هم مربوط بودند .

هر کدوم از این حیاط ها حال و هوای خودش رو داشت . فروشگاه های خیلی خوشگل و جالب ، رستوران های مختلف ، گالری های نقاشی و حجم ، فروشگاه های خیلی خاص لباس و کلاه ، مراکز ماساژ و یوگا و خیلی چیزای جالب دیگه تو این حیاط ها پیدا میشد .



دور تا دور این حیاط ها بسته بود با ساختمون های مختلف که طبقات بالاشون مسکونی بودند و با دالان هایی به هم مربوط می شدند .

ما درست تو یک شب خیلی بارونی موفق شدیم بریم اونجا . یعنی ما که رفتیم هوا خوب بود . یک دفعه تگرگ گرفت و بعدش هم بارون . زمینا حسابی خیس شدند و عکسا رو جالب تر کردند .

با اینکه این منطقه در قسمت پر رفت و آمد شهر قرار داره ساعت هشت و نیم که ما رفتیم خالی از آدم بود . یعنی اونجور که ما انتظار داشتیم پر از آدم باشه ، نبود . یک رستوران خیلی کوچولو پیدا کردیم و هات داگ با کاری خوردیم . میشه آدم بره آلمان و هات داگ و سوسیس آلمانی نخوره ؟ کلا تو اروپا خیلی رستورانهای کوچولو با فضاهای دوست داشتنی پیدا میشه . برای ما که تازه وارد بودیم انتخاب ازمیان این همه جای قشنگ خیلی سخت بود .
* Hackescher Markt
** Hackeschen Hofe
:دی
یی هو روحیه ی ظنزم قلنبه شد!
اما خدایی شبهای دبی رو دوست دارم.میگن!(من هنوز ندیدم!)لاس وگاس و نیویورک هم همی جوریه شبهاش.
قسمت بشه ایشالا از اونجا این وبلاگنویسی رو ادامه بدیم.
:*