2007/04/06
Part 7
از پاریس براتون بگم که این بار سعی کردم بهتر و واقعی تر ببینمش و ازون هیجانات جوانی فاصله بگیرم . نظر دختری که تولد بیست سالگیشو در پاریس با یک عالمه دوست جدید جشن میگیره و شدیدا هیجان زده ست به خاطر همه چیز خیلی فرق داره با نظر یک دختر بیست و هشت ساله که غیر از پاریس جاهای دیگه ای رو هم دیده . این بار که بعد از پنج سال دوباره رفتم پاریس به نظرم اومد یک خرده همه چیز فرق داره با اون چیزی که تو ذهنم مونده بود . شلوغی شهر و تنوع آدمهایی که بدون وقفه در این شهر افسانه ای از طریق راهروهای زیر زمینی و پیچ در پیچ که گاها بوهای نامطبوعی هم ازشان به مشام میرسه در حال جابجایی هستند و سرعت و عجله ای که برای رفتن دارند یک خرده خورد تو ذوقم . یک کم با خودم فکر کردم که چرا قبلا این وضعیت اصلا به نظرم عجیب نبوده ولی الان برام سنگینه . فقط به یک نتیجه رسیدم و اونهم اینکه من همیشه از تهران می اومدم پاریس و بعد از تهران ، شلوغی پاریس خیلی به چشمم نمی اومده اما این دفعه که از دبی اومدم خیلی نظرم رو جلب کرد . بس که تو دبی عادت کردیم به ماشین شخصی و وسایل حمل و نقل خصوصی . من بی صبرانه منتظرم تا متروی دبی راه بیفته بلکه یک خرده بشه با مردم معاشرت کرد . با مردم واقعی نه اون دسته که خودت انتخاب میکنی . با همه جور آدم . استفاده از وسایل نقلیه عمومی همیشه راه خوبیه برای دیدن مردم .
شبکه حمل و نقل زیرزمینی و رو زمینی پاریس بسیار کامل و ساده ست به طوریکه اگه یک خرده حواستون رو جمع کنین و سر و ته خطها رو اشتباه سوار نشین به راحتی میتونین با یک نقشه کوچولوی جیبی به همه جای پاریس دسترسی داشته باشین . بلیط مترو و اتوبوس هم اصلا گرون نیست . قیمت بلیطهای هفتگی متروی پاریس ( که به کارت نارنجی* معروفه ) هست شانزده یورو . با این کارت میتونید از مترو و اتوبوس و قطار درون شهری پاریس به میزان نامحدود در یک هفته استفاده کنین . یعنی روزی بیشتر از دو یورو . این کارتها از دوشنبه تا دوشنبه کار میکنند . بنابراین حواستون باشه که دوشنبه صبح باید بلیط جدید بخرین وگرنه حسابی جریمه میشین . در بعضی از خطهای مترو از قطارهای خیلی نو و سالم استفاده میشه اما بعضی از خطها مثل خط پنج ، قطارهای نسبتا قدیمی تری دارند که خب همونقدر که قدیمی هستند کثیف هم هستند . دو تا بلیط مترو از پنج سال پیش داشتم که هیچ امیدی به کار کردنشون نداشتم اما درست در اوج خستگی در ایستگاه متروی " گر دو لست** " که خیلی شلوغ بود از ایستادن در صف طولانی بلیط نجاتمون دادند . هتلمون در محله سیزدهم بود . در یک خیابون خیلی خوشگل و مسکونی که خونه های نسبتا جدید و قشنگی داشت . محله سیزدهم به نظرم برای زندگی خوب اومد . از شلوغی مرکز شهر دور بود و به نظر امن و آروم می اومد . هر چند که من عاشق محله های شلوغ و پلوغ مرکز شهر پاریسم که کلکسیونی از آدمهای عجیب و غریبه .
به غیر از دو محله " سن میشل " و " سن پل " ، بقیه جاهایی که رفتیم برای من تکراری بود و برای کسانی بود که اولین بار می اومدند پاریس . همسفرمن بار اولش بود که پاریس رو می دید . روز اولی که رسیدیم پاریس خیلی جو زده شده بودم و احساس صاحب خونگی میکردم و دلم میخواست هر چی از پاریس میدونم یک شبه برای پژمان بگم و همه جا رو نشونش بدم . اما از روز دوم دوباره پست راهنمایی و نقشه خونی رو تحویل پژمان دادم . همش به پاهام میگم بریم دبی مبیرمتون ماساژ . گولشون میزنم که راه بیان . بیچاره ها بس این سه سال راه نرفته بودند دچار شوک شده اند .
از شش روزی که پاریس بودیم سه روزش ابری و بارونی بود و سه روزش آفتابی . از روزای آفتابی برای گردش در کوچه و خیابون ها استفاده کردیم . یکی از روزای خیلی بارونی رفتیم موزه لوور و تمام روز رو تو موزه بودیم . تو کتاب راهنمای پاریس نوشته بود اگر تمام موزه رو با دقت تماشا کنی حدودا نه ماه طول خواهد کشید . اما به نظر من اینطور نیست . ما با یک سرعت معمولی در هشت ساعت تقریبا هفتاد درصد موزه رو دیدیم . صبح که ما می خواستیم قسمت ایران رو ببینیم متوجه شدیم هر جمعه و چهارشنبه قسمت ایران رو تعطیل میکنند . نمی دونم چرا ؟ خیلی حالمون گرفته شد به طوریکه قرار شد پژمان یک روز دیگه دوباره بیاد و قسمت ایران رو ببینه . اما بعد از ظهر که اتفاقا از طرف سالن ایران رد می شدیم یک هموطن برای اینکه سر حرف رو باز کنه ازمون پرسید که قسمت ایران رو دیدیم ؟ ما هم گفتیم که تعطیل بود . هموطن گفت الان بازه . برین ببینین . ما هم خوشحال شدیم و رفتیم به سمت قسمت ایران . در قسمت های دیگه موزه هم کارهایی از ایران قدیم بود . ایرانی که قیافه اش شبیه گربه نبوده و بیشتر شبیه به یک فیل توپول بوده . در قسمت ایران خیلی کارهای مربوط به دوران هخامنشی و پادشاهی داریوش وجود داشت . من از اینکه آثار ایرانی رو در موزه های کشورهای دیگه می بینم احساس خوشحالی میکنم . فکر میکنم مثلا اگه این ستون تخت جمشید الان اینجا نبود و تو خود تخت جمشید بود لابد الان روش کلی یادگاری نوشته بودند و داغونش کرده بودند . همون بهتر که یک جایی باشه که محافظت بشه .
اگه گذارتون به پاریس افتاد و خواستین برین موزه لوور حتما روز قبلش بلیط موزه رو از یکی از فروشگاه های " ویرجین " یا " فنک " و یا سوپر مارکتهای زنجیره ای " کارفور " بخرین که مجبور نشین یک ساعت توی صف بلیط معطل بشین . راه دیگه اش هم اینه که کردیت کارتتون همراهتون باشه و از دستگاههایی که درست زیر هرم اصلی و در کنار جایگاه های فروش بلیط قرار داره بلیط بخرین . لباس های اضافی و کیف ها تونو میتونین بسپارین به قسمت نگهداری لوازم که مجانیه و با خیال راحت در موزه گردش کنین . اگر آب یا غذا خواستین باید هر جای موزه هستین دوباره برگردین زیر هرم اصلی که پر از کافه و رستورانه . در تمام موزه فقط یک کافه ست که درست وسط موزه ست و با فاصله خیلی کمی از تابلوی بزرگ "مراسم تاجگذاری امپراتریس توسط ناپلئون" قرار داره . یعنی وقتی دارین اون تابلو رو میبینین بوی قهوه هدایتتون میکنه به سمت کافه . تابستون ها که هوا خوب باشه صندلی های کافه رو میچینند روی تراسی که رو به حیاط اصلی لووره . تو کافه نشستیم و استراحتی کردیم . دو تا قهوه خوردیم با یک شیرینی ناپلئونی . خیلی فرم اصلی شیرینی شبیه به ناپلئونی های خودمون بود اما به جای خامه ، لابه لای شیرینی از کرم استفاده شده بود . کرمی که یک خرده طعم کارامل داشت و زرد رنگ بود . روش هم به جای خاکه قند و خرده شیرینی با همون کرم پوشیده شده بود به درست به همین دلیل بود که خیلی موقع خوردنش به زحمت نمی افتادی . شیرینی ناپلئونی های ایران جون میده برای مراسم خواستگاری که سوژه برای خندیدن خود به خود جور میشه . بس که موقع خوردن کثافت کاری راه می افته .
خط مترویی که میخوره به " پله رویال ، موزه دو لوور*** " یک راه ورودی اختصاصی داره به داخل موزه که از ساعت هشت و نیم صبح تا هشت و نیم شب بازه و بعد از اون ساعت باید یک بار از مترو خارج بشین و ازدر اصلی موزه وارد موزه بشین که اینم خودش خالی از لطف نیست . چون میتونین از حیاط اصلی و درست از پیرامید اصلی موزه وارد موزه بشین .
قسمت مصر رو خیلی دوست داشتم که پر بود از تابوتهای چوبی پر نقش و نگار . یک مومیایی هم بود که هر چی نگاش میکردم سیر نمی شدم . به نظرتون این مومیایی شبیه مومیایی خورزو خان تو سریال شبهای برره نیست ؟ خوب نگاه کنین .
زیورآلات زنانه ای که در قسمتهای مختلف موزه بود و مربوط به دوره ها و اقوام مختلف بود خیلی برام هیجان انگیز بود و با دقت نگاهشون میکردم . مجسمه ها هم همیشه برام جذابن . تابلوی " مونا لیزا " جاش نسبت به هشت سال پیش عوض شده بود و خیلی جدی تر از قبل ازش نگهداری می شد . قبلا می تونستی ازش عکس بگیری اما ایندفعه به هیچ عنوان نمی تونستی با دوربین روشن نزدیکش بری . اینا همه تاثیرات فیلم " راز داوینچی" ه . مجسمه " ونوس " هم جاش نسبت به هشت سال پیش تغییر کرده بود . با پرداخت پنج یورو میتونی از راهنمای گویا استفاده کنی . یک گوشی بهت میدن که میزنی به گوشت . کافیه به هر اثری که میرسی و برات جالبه شماره درج شده در زیر اثر رو وارد دستگاه همراهت کنی و توضیحات کاملی در مورد اثر مربوطه بشنوی . این توضیحات به زبانهای انگلیسی و فرانسه و چینی و ایتالیایی و اسپانیایی و خلاصه کلی زبان دیگه بود اما فارسی نبود . ای کاش بود . من خودم چون در مورد آثاری که در موزه لوور قرار داره اطلاعات زیادی ندارم اونقدر که باید از تماشای موزه لذت نمیبردم . اما تصور کنین که در مورد هر اثر کلی داستان و اطلاعات براتون بگن اون موقع چقدر جالبتر خواهد بود . بلیط ورودی موزه هم هشت و نیم یورو بود .
موزه لوور دو تا حیاط داره که یکیش همون حیاط اصلی و معروفیه که توش هرم شیشه ای قرار داره و دیگری حیاط دیگه ایه که به " حیاط مربع**** " معروفه و من خیلی خیلی دوستش دارم . یک حوض خیلی بزرگ و گرد هم وسطشه . دور تا دور این حیاط پره از مجسمه های مختلف که خودش مثل یک موزه ست و شبها که نورپردازی میشه درست عین دکور تئاتره . اگه یک خرده چشمها رو تنگ کنی و به دور و بر نگاه کنی همه چیز مثل خواب میشه .

.......................................................................

* Cart d'orange

**Gare de l'est

***Palais-Royal . Musee du Louvre
****Cour Caree
6 Comments:
Anonymous Anonymous said...
چقدر لذت میبرم وقتی اینجوری از جایی تعریف میکنی.....آدم وقتی نوشته های تو و پژمانو پهلوی هم میگذاره...یک سفرنامه کامل میشه..

Anonymous Anonymous said...
خیلی زیبا و جالب بود

Anonymous Anonymous said...
منو بردی به خاطرات پارسالم . سن سوپلیس هم رفتی ؟ من به هوای داوینچی کد رفتم اما پارسال بسته بود داشتن تعمیر میکردن

Anonymous Anonymous said...
مرسی ، نگاهت به بعضی چیزا دقیق و برام جالب بودند، منم شنیدم تاثیر فیلم تخیلی راز داوینچی باعث جذب توریستای زیادی شده که مدام دنبال جای صحنه های فیلم توی فرانسه و بخصوص لوور می گردن و اینکه تصویر ذهنی پنج سال پیشت نسبت به پاریس تغییر کرده ،بهت حق می دم ، کاملا طبیعیه

Anonymous Anonymous said...
خدایی چقدر میشه به داشتن دوستی مثل تو پز داد
:D
راستی سر پاهات گول نمال.وقتی بیایی اگه ÷ا باشی (بازم باید ÷ا باشی!!)میریم یه ماشاج توپ پ پ .
کاش سولانژ هم باشه.

Blogger Unknown said...
خیلی ممنون از همه توضیحات و عکس ها. خیلی قشنگ بود. من فقط 10 روز نیستم زودی می آم بریم کافی بین :)