2007/06/16
آقای مسئول
سه نفر در سه روز مختلف به یک بانک مراجعه میکنند برای انجام یک کار مشابه . هر سه نفر قصد دارند حسابهای پس انداز خود را ببندند . اولی با کارت شناسایی و کارت بانکش به مسوول امور مشتریان مراجعه میکنه و در عرض پنج دقیقه حساب رومیبنده و پولش رو میگیره و خوشحال و خندان از بانک میاد بیرون و مطمئنه که دیگه هیچوقت تو این بانک حسابی باز نخواهد کرد .
نفر دوم با کارت شناسایی و کارت بانکش مراجعه میکنه به مسئول امور مشتریان . مسئول امور مشتریان کلی ناز و عشوه میاد و شروع به پرس و جو میکنه که چرا میخوایین حسابتونو ببندین و چرا میخوایین پولاتونو از بانک ما در بیارین و ..... . بعدش میگه امروز نمی تونیم پولتونو بهتون بدیم . باید فردا دوباره بیایین . بیست و چهار ساعت باید پول تو سیستم باشه . صاحب حساب با کمی دلخوری از بانک میاد بیرون تا فردا دوباره مراجعه کنه . مطمئنه که بعد از فردا دیگه هیچوقت پاشو تو این بانک نخواهد گذاشت .
نفر سوم فردای همان نفر دوم میره بانک . کارت بانک و کارت شناسایی معتبر هم همراهشه . مسئول امور مشتریان میگه که بستن حساب بدون پاسپورت ممکن نیست . نفر سوم میگه اما دیروز دوست من اینکار رو انجام داد و شما ازش پاسپورت نخواستین . آقای مسئول خیلی وظیفه شناس میگه نخیر . ایشون فرق داشتن . نفر سوم کارتشو برمیداره و دمشو میذاره روی کولش و بدون خداحافظی از بانک میاد بیرون . به این فکر میکنه که دوباره یک روز باید وقت بذاره بیاد بانک تا پاسپورتشو نشون بده و اگر براش بهانه دیگه ای نتراشند بیست و چهار ساعت بعد مراجعه کنه تا پولشو از بانک پس بگیره . مطمئنه که بعد از اینکه ازین هفت خوان رستم گذشت هرگز و هرگز به این بانک مراجعه نخواهد کرد . نفس هاش کوتاه شده اند و یک چیزی تو قفسه سینه اش درد گرفته اما هیچ کاری نمی کنه . نمی تونه داد بزنه و بگه ازتون حالم به هم میخوره . یک کم ته دلش خوشحاله چون اصلا از آقای مسئول خواهش نکرده که کارشو راه بیاندازه . تو دلش میگه حاضرم هفت روز دیگه صبح زود بیدار بشم و تو ترافیک یک ساعت و نیم رانندگی کنم و بیام بانک ، اما ازش خواهش نمی کنم چون تنها چیزی بود که تو نگاه آقای مسئول دیده میشد . ( شنیده که تازه پشت این میز نشانده شده ) . در تصورش کلی با آقای مسئول بگو مگو میکنه و ازش توضیح میخواد و عصبانی میشه و داد میزنه و حقشو میگیره اما در واقعیت به این نتیجه میرسه که بعضی ها ارزش بحث کردن ندارند . بیشتر مطمئن میشه که دیگه هرگز تو یک بانک ایرانی حسابی باز نخواهد کرد .
5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
شاید مشکل سایت اقا پژمان اینه که لینک از یک ساین فیلتر شده گذاشته
این بی شرفهافیلتر رو سفت و سخت کردند

Anonymous Anonymous said...
babaye ma behemoon yad dadeh bood ke har sal dame eid ye eidie gholombeh be rayise bank va bazi masoolash bedim( hamoon reshveye khodemoon) vaseye hamin hich vaght mishkele banki nadashtim. hata chand bari ham be mamanam 10 barabareh pooli ro ke mikhast ( masalan jaye masalan 3 miliion, 30 million )dadan! ke mamanam beheshoon bargardoond. migeh badan bichareh ha bayad az hesabe khodeshoon bargardoonan. ama khodayish invar ke miai mifahmi ke iran aslan khadamat va costomer service vojood nadareh. hame biadab, khaste , ghati.....

Anonymous Anonymous said...
برای ما که اینجاییم که تازگی نداره . راستش منم گاهی بحث میکنم و و حقم رو میگیرم. اما گاهی میگم حیف اعصاب نازنینم که بخوتد به خاطر این چیزا داغون بشه.

Anonymous Anonymous said...
خانم نیکی
مثل اینکه واقعا سایت اقاتون رو فیلتر کردند !
من امروز ساعت 11 وقت ایران رفتم دیدم فیلتر شده
یه فکری بکنید

Anonymous Anonymous said...
هنر نزد ایرانیان است و بس. البته هنر از نوع منفیش. از دست دادن مشتری به جای جلب مشتری. حتمآ اقاهه از این حرصش گرفته که چرا میخوای حسابتو خالی کنی.