2007/07/17
از هر دری
ازفضای سفر یک خرده دور شده ام و برام سخته دوباره بخوام راجع به احساسات اون روزها بنویسم . هر چقدر الان فکر میکنم میبینم که خیلی هم رفتارهای آدمهایی که تو این مدت دیدم تاثیری در زندگی من نداشته که بخوام خیلی بهشون فکر کنم اما اون لحظه برخورد یک خرده دلم میگرفت . نه اینکه ناراحت بشم از اینکه چرا سرد برخورد میکنند ، بیشتر از این دلم میگرفت که چقدر احمقن که فکر میکنن هر کس از ایران میره بیرون دیگه خارجی شده و .... . بیشترشون آدمهایی بودند که هیچوقت تجربه سفر به کشورهای دیگه رو نداشته اند و احتمالا تو ذهنشون یک مدینه فاضله ساخته اند از خارج و فکر میکنند هر کس خارج زندگی میکنه دیگه خوشبخت ترینه و هیچ مشکلی نداره و از صبح تا شب داره خوش گذرونی میکنه . این طرز تفکرشون باعث میشه احساس فاصله زیادی بکنند . البته من کاملا قبول دارم که فاصله وجود داره و این فاصله نتیجه سرعت پیشرفت آدمهاست در کشورهای مختلف . یعنی سرعت پیشرفت ما به نسبت اونایی که تو ایران هستند بیشتره اما ممکنه به نسبت پیشرفت کسانی که مثلا در آمریکا یا کانادا هستند کمتر باشه و این خودش باعث فاصله میشه . فاصله فکری . اشکالی هم نداره . فقط باید ازش آگاه باشی .
............................................
اینبار هم کلی کتاب بار زدم و با خودم آوردم . درسته که کتابخونه فعلیم اصلا در حد کتابخونه ای که در تهران داشتم نیست اما برای خودش کتابخونه ایه . سه سال آخری که تهران بودیم دیگه کتاب نمی خریدم و فقط کتاب قرض میگرفتم و میخوندم . خیلی حجم کتابهایی که داشتم زیاد شده بود و جایی برای نگه داشتنشون نداشتم اما حالا مجبورم کتابها رو بخرم تا بتونم بخونم . توفیق اجباری حاصل شده .
................................................
فیلم " هری پاتر و محفل ققنوس " همین پنجشنبه در سینماهای امارات اکران میشه و من باز هیجانزده ام .
......................................................
این دفعه که تهران بودم یک کار بامزه کردم که تا حالا نکرده بودم . چند نفر دوست و آشنا دور هم جمع شدیم و یک فالگیر دعوت کردیم و برای هممون فال قهوه گرفت . تفریح بامزه ای بود . یک بعدازظهر مفرح .
............................................................
دو سه روزه که حسابی نگران شده ام برای اینکه به نظر میرسه میخوان جلوی ساختمون ما یک ساختمون بلند بسازن و این یعنی چشم انداز خونه ما کور میشه . البته تا بخوان برسن به طبقه نوزدهم ما از اینجا رفته ایم اما به هر حال خوشحال نیستم .
....................................................................
شما خوابهای تکراری میبینید ؟ مثلا براتون پیش میاد یک مکان مشخص رو بارها و بارها و بارها در خواب ببینید ؟
.............................................................................
میتونین تصور کنین که یک روز تمام درختهای قدیمی و سربه فلک کشیده خیابون ولیعصر رو قطع کنند ؟ سایه ای که این درختها ایجاد میکنند ، حال و هوای خیلی خوبی به این خیابون میده و اصلا جزو شخصیت این خیابون طویل شده . تو مشهد یک بلواری هست به نام بلوار ملک آباد که درختهایی به همین زیبایی داشت و خیلی بیشتر از این . اما حالا به خاطر مترو همشون رو قطع کردند . اینبار وقتی ازون بلوار رد می شدیم اصلا بلوار ملک آباد رو نشناختم .

6 Comments:
Anonymous Anonymous said...
خدا نکنه درختهای خیابون ولیعصر رو قطع کنن.
الهی نشه اون روز.
وای.
از تصورش هم گریه ام میگیره.
:-((

Anonymous Anonymous said...
کاش میشد یه دور هم جمع شدن سینمایی داشته باشیم.

Anonymous Anonymous said...
من 7 ماهه که امریکا زندگی می کنم ولی اصلا فکر نمی کنم که سرعت پیشرفت تو اینجا با ایران خیلی فرق داشته باشه. هر نرم افزاری همزمان با اینجا توی ایرانم هست. همه ی فیلم ها هم همینطور...نمی دونم شاید من تجربه ام کمه.

Anonymous Anonymous said...
من در مورد مد و این حرفها بگم که ایران کجا ..کانادا کجا.اگه ادم لباس های عجیب غریب ایران رو کانادا بپوشه فکر میکنن ادم خیلی پول داره اگر هم لباسهای ساده اینجا رو ایران بپوشه میگن بدبخت رفته کانادا مثل ......لباس میپوشه


در مورد خواب بهت بگم برای من هم خیلی پیش میاد که یک خواب رو چندباار بببینم و تکراری با همان جزییات حالا یا کمتر یا بیشتر

Anonymous Anonymous said...
vayyy man asheghe un derakhtaye khiabun pahlavi hastam, maghe gharare ghateshun konan?

تصحیح کنم خانم نیکات که اونچه در بلوار ملک آباد مشهد قراره راه بیوفته اتوبوس برقیه و نه مترو!
به همین خاطر به خطوط انتقال اورهد نیاز داره و درختان بیچاره هم اولین قربانی هستند،متاسفم برای درختان و متاسفم که چرا همچین طرح عقب مونده ای را آنجا اجرا می کنند!