2007/07/25
از هر دری
دلم میخواست تو یک شهر کوچیک زندگی میکردم که ازین رستورانهای تو سریال " پزشک دهکده " داشته باشه . رستوران خونگی تو فضای باز . با نیمکت های چوبی و رومیزی های چهارخونه سفید و آبی و یک گلدون بزرگ پر از گلهای وحشی .
دلم میخواد یک مهمون خیلی باحال داشته باشم که براش قهوه درست کنم .
من اون دختری که شانزده سال هر روز صبح زود بیدار شده و رفته مدرسه رو نمی شناسم . باورم نمیشه که من این کار به این سختی رو انجام داده ام . فکر نمی کنم دیگه هیچوقت تو زندگیم بتونم به طور مداوم صبح زود بیدار بشم .
گاهی اوقات دلم میخواد تلویزیون رو از طبقه نوزدهم پرت کنم پایین . چرا اینقدر تلویزیون تو این خونه روشنه ؟ آخه چرا ؟
همیشه خیلی خوشحالم از اینکه جایی زندگی میکنم که از خیلی از رفت و آمدهای اجباری معافم .
من مدتهاست دنبال یک کفش خیلی راحت میگردم که هم بشه با دامن پوشید و هم با شلوار . هم خیلی برای راه رفتن طولانی مناسب باشه و هم اینقدر خوش قیافه باشه که بشه باهاش مهمونی رفت . رنگش هم یک جوری باشه که با همه رنگ لباس بشه پوشیدش . چنین کفشی وجود داره ؟
در ضمن این وبلاگ به شدت بی محتوا شده . شاید قبلا هم بوده اما خودم چنین احساسی نداشتم . حالا احساس خودم اینه که خیلی بیخود شده . به فکرش هستم . شاید باید یک دوره ای بگذره تا دوباره راه بیافته .
بعد از کتاب " مطالعه ای در باب کوری " از " ژوزه ساراماگو " حالا دارم " مطالعه ای در باب روشن بینی " رو میخونم . اولی رو تقریبا پنج سال پیش خوندم و جزو تاثیرگذارترین رمانهایی بوده که تا به حال در زندگیم خونده ام . این دو رمان در ایران به نامهای " کوری " و " بینایی " ترجمه شده اند .
از کسانی که اینجا رو میخونند کسی کنسرت " مجمد رضا لطفی " رو رفته ؟ اگه رفته اید نظر شخصیتون رو برام بنویسید لطفا .
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
در مورد کفش که نگرد که گشتیم و پیدا نشد.در مورد لطفی آی گفتی.اینقدر دلم می خواد برم کنسرتش که نگو.یکی از محبوب تریناست برام.شاید یه کنسرت حسابی اینطوری حال گرفته و خسته این چند روزه م رو جا بیاره.

Anonymous Anonymous said...
این چه مهمونیه که هم کلی باید راه بری هم چند دست لباس عوض کنی هم شلوار پاته هم دامن، ؟!!۰۰ می تونی ۲-۳ تا کفش بخری عزیزم! اما چیزی که به نظر من اومد که تا اونجایی که میشه به همه این شرایط جواب بده یه مدلی از کفش های اسکچرز هستش که کف اون از داخل مثل کفش ورزشی کار شده ولی از بیرون دیده نمیشه. فکر کنم مثل کتونی میشه باهاش دوید. مدلش هم تقریبا عین اون کفش هاییه که خودت می پوشی! اما تخت تخت نیست، سفید و نقره ای وطلایی و مشکی داره، سفیدش از همه بهتره..اصلا خوبه خودم هم برم بخرم!! ضمنا نمی دونم الان موجود باشه یا نه.. من ۵-۶ ماه پیش دیدم. قیمتش هم توی شو سیتی ارزونتر بود تا خود مغازه اش، نمی دونم چرا؟... ببخشید که انقدر روده درازی کردم،

Anonymous Anonymous said...
che ajab safeye commentaye to baram baaz shod niki joonam. delam barat tang shodeh. webloget ham aslan va abadan bi mohtava nist. faghat to hoselasho nadari. dar moredeh kafsh ham man ye kafshi az aldo( nemidoonam oonja hast ya na) kharidam ke yekam pashne dareh ama oonghadr rahateh ke daem pame va baraye mehmooni mahshare . ama baraye piadeh ravi bayad ye chize rahat kharid va rahat ham khakish kard va ghameh kharab shodanesho nadasht pas hesabesh ba mehmooni savast.

rasti inrooza koli baram commenthaye fohsh minevisan va man babateh rok gooyim hamash yadeh to mikonam. dar zemn manam aslan hoseleye rafto amadhaye ejbari ro nadaram va alan kheili khoshalam ke az bazia dooram.