2008/02/13
نمای داخلی
یک میز گرد قدیمی پر از خاطرات کنده کاری شده از آدمهایی که معلوم نیست زنده اند یا مرده . عاشقند یا فارغ .
یک صندلی لهستانی خیلی قدیمی .
لیوانی قهوه سرد شده روی همان میز گرد کوچک .
صدای بلند مردی که میخواند . اینقدر خوب که شک کنید انسان است .
عطر شمعی که بوی انجیر میدهد .
نور مورب و طلایی هنگام غروب که سایه های گردی روی دیوار مقابل که پوشیده از عکس است ، انداخته .
به همه اینها زن جوانی را اضافه کنید که روی صندلی لهستانی نشسته . انگار که هیچ کار نمیکند . یک دستش به لیوان سرد قهوه ست که یک ساعت پیش آخرین جرعه را ازش نوشیده و کامش هنوز تلخ است و در دست دیگرش چکشی که با آن باز افتاده به جان دیوارهای خالی باقیمانده خانه که سفیدیشان عذابش می دهد . چه شده که بعد از چهار سال فهمیده تحمل سفیدی این دیوارها را ندارد ، خدا میداند و خودش و من . شاید به این خاطر که فقط زورش به دیوارهای بی زبان میرسد که صدایی ازشان در نمی آید . شاید به این خاطر که دستش فقط به این دیوارها میرسد . چشمانش را بسته و با دقت به موسیقی گوش میدهد . میخواهد اینبار اینقدر با دقت گوش دهد انگار که بار آخرش باشد . از کجا معلوم که نباشد . کی می داند ؟

5 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام عزیز قالب جدیدت مبارک.موفق باشی

Anonymous Anonymous said...
سلام ... آنچه مهم است البته محتواست!كه آن هم اين روزها جديد است! ..... اگر بشود گفت زير اين گنبد كبود ، آنجا كه سخن از واگويه هاي دل آدم ي ست ، چيز جديدي هم هست!

با دوستي - سيزيف

Anonymous Anonymous said...
سلام نیکات اگرچه قالب جدیدت خیلی شیک تر هست ، ولی من هنوز وبلاگتو با همون قالب احمقانه می خونم چون اون طوری صمیمی تر بود . بیشتر می شد باورش کرد .... من هنوز منتظرم یک روز تو رو ببینم یک جای مجازی یا واقعی و برام از ریز ریز های تجربه موزسین حرفه ای بگی . از اون چیز هایی که توی کتاب ها نمی نویسن و تا وقتی آدم وارد نشده باشه نمی دونه ... ریحان

Blogger آورا said...
ghalebe jadid mobarak. in shik tare oon sadetaro samimitar bood

Anonymous Anonymous said...
agar parsal khaneh tekani eyd nakardi emsal jolo jolo va az weblog shoro kardi , man ham ghalebeh ghabli ra bishtar dost dashtam ta yek banner har chand sangin o rangin tar dar in bala !
khosh bashi ,