2008/03/18
پر از ایده ام . پر از فکر . پر از همه چیز .
بعضی وقت ها اینقدر زیاد میشن که به صفر می رسم . توانم تموم میشه . تو پوستم جا نمی شم . نمیرسم بهشون بپردازم . در حد فکر می مونن . من تنهایی از پسشون بر نمیام . گاهی یک کسایی خیلی به موقع پیدا میشن دستمو میگیرن . میتونم یک خرده از فکرامو بسپرم بهشون اما متاسفانه خیلی کم هستند . خیلی کم . گاهی هم بعضی ها میان میشن موتور انرژی و اینجوری کمکم میکنن اما اونا دیگه از اولی ها هم کمترن .

تا که عشقت مطربی آغاز کرد
گاه چنگ ام ، گاه تارم روز و شب ...