2008/03/24

صدای خنده دخترک خیلی آشنا بود . چند بار خندید تا یادم افتاد کجا این خنده را شنیده بودم . درست مانند صدای خنده آن دختر ژاپنی بود در فیلم " بابل " . نگاهش که کردم دیدم دختری ژاپنی ست که همراه گروهی سر میز کنار ما شام می خوردند .

به اتاق برگشتم . تلویزیون را روشن کردم و قبل از اینکه تصویرش را ببینم رفتم که دندانهایم را مسواک بزنم . مسواک نزده برگشتم چون از صدای موزیکی که شنیدم تعجب کردم . فیلم " بابل " داشت از تلویزیون پخش می شد . با اشتیاق تماشایش کردم . در هوای مغربی فیلم دارم نفس میکشم . در قلب مراکش هستیم ، " فز " .

4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام و سال نو مبارک
بالاخره از اون خونه ها ی سفید با ایوانهای سفید با ستون های بلند سفید با پنجره های بلند سفید با پرده های بلند سفید با گلدونهای سفید (فقط گلهاش سبز) و ساکنین با لباسهای نه چندان پوشیده سفید دیدی یا همه محاسباتم غلط از آب در اومد؟
خوش تر باشی
سوسن

Anonymous Anonymous said...
niki joon sale no mobaraket bashe azizam. midooni ke hamishe be yadet hastam. makhsoosan too vaghtaye dandoon pezeshkim. rasti man 2 hafteh pish simamo baaz kardam. hala ye chand mahi kaar daran ta khoshgel beshan. ishalah ke toham az dasteh in simaye dard avareh lanati rahat beshi.

Anonymous Anonymous said...
قربانتان گردم خانم جان! این طور که پیش می روید ، انگار همه ی فیلم هایی که در زندگی تان دیدید دارد واقعی می شود! ... .... سلام ما را به براد پیت جان هم برسانید! اگر بر حسب اتفاق او هم آن دور و برها می پلکید! .. از قول من هم بهش بگوید آن صحنه ی کوهنوردیش در آن فیلم در تبت خیلی آبکی بود!! ......
در ضمن کار دنیا را می بینید؟! .... خیلی از آدمهای دنیا واقعیت های زندگی شان هم مثل فیلم است! .. آنوقت یکی هم مثل شما .....

Anonymous Anonymous said...
سلام. سال نو مبارك. اميدوارم سال خوبي داشته باشي.
سفر هم خوش و بي خطر. از مغرب و كازابلانكا بيشتر برامون بنويس. مرسي.