2008/04/25

به هم پیچیدید و آمدید . اینقدر با هم آمدید که نفهمیدم کدامتان اول آمد . تو بودی که او را با خودت آوردی یا او بود که تو را در من بیدار کرد . دوست ندارم جدا از هم ببینمتان . دوست دارم یکی باشید برای من . هستید .

از قدرت کلام که غافل نیستی ؟! هستی ؟! می دانی کلمات چه به روز آدم می آورند . برای همین اینقدر خوب استفاده شان میکنی و بسیار کم . میگویی چیز خوبی از آب در نمی آید اما من مطمئن نیستم که اینطور باشد . تو بنویس قضاوتش با من . هر چند احتیاجی نیست واقعا . اگر برای من است که من تو را از برم .