این فالشی همیشگی تمام ارکسترهای بزرگ ایرانی داخلی یک جور عجیبی نوستالژیک است . اصلا اگر فالش نباشند نمی چسبد به دلم انگار . آنجور که طول می کشد تا سر یک نت همه اعضای گروه به توافق برسند و گاهی هم اصلا نمی رسند خیلی دلم را می چلاند . البته یک خرده کیف هم دارد چون به شدت بی همتا ست . فقط از خودمان برمیاد . مثل خیلی کارهای دیگرمان که فقط از خودمان بر می آید . به قول آن جدمان که می گفت : " همه چیزمان به همه چیزمان می آید ! "
حتی یک چنین جمله ای هم فقط از خودمان بر می آید .
توی هوای نوشته هات میشه نفس کشید.آشناست ،خیلی آشنا. اولین بار هست که برای یه وبلاگ کامنت میذارم.خیلی اتفاقی وبلاگت رو دیدم،وقتی به خودم اومدم ،دیدم ساعتهاست که دارم نوشته هات رو می خونم.برام لذتبخشه ،تجربۀ خوبی بود، در حالی که نفس می کشم غرق میشم .نمی دونم،شاید صدای تلنگرهایی که گاه و بیگاه به روحم میخوره رو لابلای نوشته هات شنیدم.
اغراق نکردم ،احساسم بود.
ممنون ، همیشه بنویس ، همیشه میخونم