2008/08/17
ماه یک دور کامل زد .
امشب دوباره همان رویش به من بود که آن شب که به خانه بر می گشتی ماشین را کناری زده بودی و روی ماهش را نگاه کرده بودی و تا رسیدی خانه گفتی ماه را دیدی و من گفتم ساعتی ست که دارم نگاهش می کنم و منتظر بودم که بیایی تا ازت بپرسم که ماه را دیدی ؟
امشب چه ؟
ماه را دیدی ؟
من ساعتی نگاهش کردم و منتظر بودم که بیایی و ازت بپرسم که ماه را دیدی ؟
دیدی اش ؟
..

2 Comments:
Blogger M said...
اینجا هم دیشب هاهش خیلی ماه بود و من یاد این شعره افتاده بودم ،
بگفتا گرنیابی سوی او راه - بگفت از دور شاید دید در ماه ..

جای شما هم کنسرت شمس خالی بود ...

Anonymous Anonymous said...
ماه سرخ و بزرگ و خسته بود .... روی افق ... پشت ماشینها و ساختمانها ... ساختمانها .... ساختمانها
.......





و دلش مثل من گرفته بود


جوجه