2009/08/13
اتاق خوابِ خالی .
درهای کمدها باز .
کمدها تقریبا خالی .
یک لباس عروس خیلی نو لای یک پارچه سفید پیچیده شده و به شکل نامرتبی رها شده روی تخت خواب دو نفره .
یک چرخ خیاطی روی میزی گوشه اتاق قرار دارد و یک عروسک که لباس عروسی بر تن دارد کنار چرخ خیاطی روی میز است .
عروسک خندان است . اصلا با محیط اطرافش هماهنگی ندارد . چیز خنده داری در این وضعیت نمی بینم .
فقط یادم می آید آن دو نفر چمدان هایشان را پُر کردند از محتویات کمدها ، رفتند و مرا در خانه شان تنها گذاشتند .
یکی شان البته رفت که بدون آن یکی بازگردد !
من غمگین بودم و وحشتزده .