پاریس شهر بسیار سنگینی ست . یک جور سنگینی همیشه روی سینه ام احساس می کنم وقتی تو این شهرم . همه چیز بار دارد . همه چیز . و خب این هم خیلی خوب است و هم خیلی بد . ..
من شلوغی پاریس را دوست میدارم. قدمزدن در شانزهلیزه مرا بیاد آن روزهای برباد رفته که آزاد در خیابانهای لالهزار، مخبرالدوله و شاهرضا و... دست در دست یار میرفتیم و کسی مزاحمتی برایمان ایجاد نمیکرد، انداخت . یار آنروزهای جوانی نیز بهمراهم بود و همین احساس را داشت .
مریم بانو... همان مریم گلی سابق
نمی دونی که چه اتفاقاتی در این شهر نیفتاده... می دونی چند نفر از هواپیما جا موندن؟
می دونی چند نفر درباره عشق های ده سال پیش شان باهم گپ زدند؟
مریم بانو