دلم می خواهد اینطور فکر کنم که هنوز هم می توانم از راه خیلی دور، طوری اسمت را صدا کنم که ناگهان و بدون آنکه بدانی چرا ، از خواب بیدار شوی و آرام و بی صدا ، بروی پای آن پنجره و سیگاری آتش بزنی و آنقدر به ماه نگاه کنی و به من فکر کنی تا تمام سیگارت دود شود .
یادت هست ؟
..
بیدار شو !
نمیدونم چرا انگار میشناسمت!!!
khandehayeabi.persianblog.ir