2008/11/05
دلم می خواهد اینطور فکر کنم که هنوز هم می توانم از راه خیلی دور، طوری اسمت را صدا کنم که ناگهان و بدون آنکه بدانی چرا ، از خواب بیدار شوی و آرام و بی صدا ، بروی پای آن پنجره و سیگاری آتش بزنی و آنقدر به ماه نگاه کنی و به من فکر کنی تا تمام سیگارت دود شود .
یادت هست ؟
..
بیدار شو !

4 Comments:
Anonymous Anonymous said...
سلام دوست من نمیدونم از کجا بود که تو وب گردی هام به وبلاگ تو رسیدم!یه حسه خوبی نسبت به تو پیدا کردم آرشیوتو خوندم سال 2005
نمیدونم چرا انگار میشناسمت!!!
khandehayeabi.persianblog.ir

Anonymous Anonymous said...
اینقده از این بستهایی که مخاطبش جناب همسر خانته عشق میکنم.

Anonymous Anonymous said...
manam ba injoor postaat kheyli eshgh mikonam :)

Anonymous Anonymous said...
man az ye jayee post haye shoma ro donbal nakardam o nemidoonam chera ba shoharetoon nistid digeh, mahze foozooli khastam bedoonam :)