2009/02/12
... : نمی خوابی ؟
.... : که چه شود ؟
... : ( چند لحظه سکوت ! ) که خواب او را ببینی .
.... : (سکوت ! و لبخندی که جان می گیرد روی لب هایم ) برویم .
..................
...............
...........
.......
....
..
.
گاهی اوقات نخواب تا خواب او را نبینی .
شاید کمتر دلتنگ شوی !
شاید !
..
3 Comments:
Anonymous Anonymous said...
mikhabam,vali hich vaght asari az khab nist...va na asari dar bidari

Anonymous Anonymous said...
برای همین است که مدام بیدارم این روزها و شبا.......می ترسم در خواب یادم بیفتد متنفر نیستم از او.....

Anonymous Anonymous said...
خیلی به این موضوع فکر کرده ام . خیلی وقت ها با ترس رفتم تو رختخواب . ولی خوب چه میشه کرد . آدم خوابش می بره و باید بهایش را بدی ...