2009/06/09
دختر جان بیا و دست از این سر کچل ما بردار .
ما خودمان کم مجنون نیستیم به خدا .
تازه تازه داریم در این سن و سال این عادت های مشنگی مان را از خودمان دور می کنیم اگر شما بگذارید .
دل مان خوش بود شما عقلتان سالم است .
دل مان خوش بود با یکی معاشرت می کنیم که حساب سال و ماه و روزها را ندارد .
اما انگار این بیماری ما سرایت کرده .
تا آنجا که ما یادمان می آید شما سالم بودید پیش از این ها .
شکل و شمایلتان هم جور دیگری بود .
ادبیاتتان هم دیگر بود .
آرام تر بودید .
در یک کلام داشتید زندگی تان را می نمودید به شیوه خودتان که شیوه ای نزدیک به آدمیزاد بود .
برای اثبات ادعایمان حتی سند و مدرک هم داریم .
حالا بعد از این مدت چه بر سر شما آمده ؟
چه بر سر شما آورده ایم ؟
اس ام اس می زنید در دو کلمه و ما را پرتاب می کنید به کجا ؟
آخر مگر شما مرض دارید خدایی ناکرده ؟
وسط کره زمین گرفته اید نشسته اید پشت آن میزتان یا روی آن صندلی قرمزتان و برای ما کد می فرستید ؟
فراموشی به ما نیامده ؟
ما در دوران ترک به سر می بریم .
دست از سر کچل ما بردار .
روزهای سختی ست .
سخت ترش نکنید .
پلیز !
..