2009/07/09


گرمم است ، گرمای اینجا باورنکردنی ست . غیر از این ، مسئله دیگری وجود ندارد . حالم خوب است ، مثل اینکه در هتل باشم ، با مُرده ای که لبخندش را به من ارزانی داشته ، که به ارزانی داشتن آن ادامه می دهد .
دلم می خواست در عوض این لبخند ، هدیه ای تقدیمش کنم . حتما لازم نیست کلمه باشد . من استعداد نگارش ندارم . این حادثه به نفع ام تمام شد حتی خواندن توضیح روی بطری آب معدنی مغزم را از ریگ پُر می کند . دکتر گفت که این مشکل موقتی ست ، چه موقتی باشد و چه نباشد ، من برایت چیزی نمی نویسم . ولی برایت تعریف می کنم . بله !
تا آخر زمان با تو حرف می زنم .
برای حرف زدن حتما لازم نیست از کلمات استفاده کنی .
کریستین بوبن ، ابله محله