2009/10/01

گاهی آدم دلتنگ چیزی می شود که درست نمی داند چیست .
فقط می داند چیزی کم است .
اما گاهی دلتنگ چیزی میشود که می داند چیست اما نیست .
و خب این خیلی تلخ است .
سر کَنده می شوی .
به در و دیوار می خوری .
جانت گداخته می شود .
این زمین تنگ می شود حتی اگر هزاران هزار کیلومتر بدَوی این سو و آن سو .
به جانِ بی جانت که فایده ای ندارد .
می دانی که !
این جا هم ماه کامل طلوع می کند و دیوانه ام می کند .
این جا هم صدایت در گوشم می پیچد .
این جا هم شب ها خوابت را می بینم .
این جا هم به اندازه تمام حرف های مُفتی که می زنی دلم برایت تنگ می شود .
..